شمارهٔ ۱۹۳
نه قرار دل بر من نه بزلف یار گیرد
بکجا روم ندانم که دلم قرار گیرد
شده ام خراب آن دم که چنان میان نازک
دهدم به دست و آنگه ز میان کنار گیرد
نبود بسوز عاشق دل مدعی ندانم
که ببزم یار خود را بچه اعتبار گیرد
مشو ای رقیب یارش بشسکت خاکساران
ز چنان گلی مبادا که دلی غبار گیرد
ز جواب تلخ ساقی چو خراب شد فغانی
دگر از لبش مرادی بچه اعتبار گیرد
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه قرار دل بر من نه بزلف یار گیرد
بکجا روم ندانم که دلم قرار گیرد
هوش مصنوعی: دل من آرام و قرار ندارد و از موهای یار هم خبری نیست. نمیدانم به کجا بروم و دل من چه زمانی راحت خواهد شد.
شده ام خراب آن دم که چنان میان نازک
دهدم به دست و آنگه ز میان کنار گیرد
هوش مصنوعی: من در لحظهای تباه شدم که به خاطر جلوههای دلانگیز تو، خودم را به دست تو سپردم و در آن لحظه تو مرا به کناری انداختی.
نبود بسوز عاشق دل مدعی ندانم
که ببزم یار خود را بچه اعتبار گیرد
هوش مصنوعی: عاشق از شدت درد و شوق، دیگر نمیداند چه کار کند و تنها میخواهد محبوبش را در آغوش بگیرد. او میگوید که از هیچ چیز دیگری خبر ندارد و تنها اهمیت برایش محبت یار است، زیرا عشق او ارزش و اعتبار خاصی دارد.
مشو ای رقیب یارش بشسکت خاکساران
ز چنان گلی مبادا که دلی غبار گیرد
هوش مصنوعی: ای رقیب، از یار او دوری کن؛ چراکه خاکیها و انسانهای معمولی از چنین گلی آسیب میبینند و دلشان آزرده میشود.
ز جواب تلخ ساقی چو خراب شد فغانی
دگر از لبش مرادی بچه اعتبار گیرد
هوش مصنوعی: وقتی که جواب تلخ ساقی باعث ناراحتی و دلشکستگی میشود، دیگر نمیتوان امیدی از زبان او به دست آورد.

بابافغانی