گنجور

شمارهٔ ۱۷۹

چشمم ز گرد آن کف پا یاد می کند
می گرید و نسیم صبا یاد می کند
در آتشم ز حسرت روز شکار تو
این دلرمیده بین که چها یاد می کند
نامم ز لطف تست در آن کوو گرنه کی
دیوانه ی غریب ترا یاد می کند
دارد خدا بلطف خودت ای فرشته خو
زنسان که عاشقت به دعا یاد می کند
باور نمی کنم که کند ترک چون تویی
دل گر هزار نام خدا یاد می کند
دارد دلم هنوز امید وفای تو
با آنکه از هزار جفا یاد می کند
چندان ملامتست که باور نمی کنم
گر هم یکی بمهر مرا یاد می کند
غیر از لبت که می کشد آنرا که مرهمست
بیمار خویش را بدوا یاد می کند
چندان جفا کشید فغانی که نشنود
گر هم یکی ز مهر و وفا یاد می کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمم ز گرد آن کف پا یاد می کند
می گرید و نسیم صبا یاد می کند
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر یاد آن کف پا، اشک می‌ریزد و نسیم صبحگاهی نیز یاد او را زنده می‌کند.
در آتشم ز حسرت روز شکار تو
این دلرمیده بین که چها یاد می کند
هوش مصنوعی: در دل من آتش حسرت بر جاست، چون یاد روزی که تو را شکار کردم به دلم موج می‌زند و افکاری را به یاد می‌آورد.
نامم ز لطف تست در آن کوو گرنه کی
دیوانه ی غریب ترا یاد می کند
هوش مصنوعی: نام من به خاطر محبت توست، وگرنه چه کسی دیوانه ای مثل من را که غریب است، به یاد می‌آورد؟
دارد خدا بلطف خودت ای فرشته خو
زنسان که عاشقت به دعا یاد می کند
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر محبت تو، ای فرشته، به انسان‌ها لطف می‌کند و آن‌ها با دعا از تو یاد می‌کنند.
باور نمی کنم که کند ترک چون تویی
دل گر هزار نام خدا یاد می کند
هوش مصنوعی: به راحتی نمی‌توانم بپذیرم که دلی مانند تو به سادگی رها شود، حتی اگر هزار بار نام خدا را بر زبان بیاورد.
دارد دلم هنوز امید وفای تو
با آنکه از هزار جفا یاد می کند
هوش مصنوعی: دل من هنوز به وفای تو دل بسته است، با اینکه یاد خاطرات تلخ و جفاهای تو بارها به ذهنم می‌آید.
چندان ملامتست که باور نمی کنم
گر هم یکی بمهر مرا یاد می کند
هوش مصنوعی: اینقدر مورد سرزنش و انتقاد قرار گرفته‌ام که هیچ‌کس را نمی‌توانم باور کنم، حتی اگر یکی از آنها به نیکی از من یاد کند.
غیر از لبت که می کشد آنرا که مرهمست
بیمار خویش را بدوا یاد می کند
هوش مصنوعی: جز لب تو هیچ چیز دیگری نیست که درد من را التیام بخشد. به یاد ندارم که پیش از هر چیز دیگری، تو را به عنوان مرهم دردهایم به یاد آورم.
چندان جفا کشید فغانی که نشنود
گر هم یکی ز مهر و وفا یاد می کند
هوش مصنوعی: فغانی آنقدر آسیب و درد کشید که حتی اگر کسی هم از محبت و وفا سخن بگوید، او نمی‌تواند آن را بشنود.