شمارهٔ ۱۷۷
بازم بسینه عشق و جنون جوش می زند
وز خون گرم دل بدرون جوش می زند
آسوده بودم آه که از یک نگاه گرم
خونی که مرده بود کنون جوش می زند
سر تا قدم گداختم از داغ عاشقی
خونابه بنگرید که چون جوش می زند
جانم به لب رسید و هنوز از خیال خام
در سینه آرزوی فزون جوش می زند
مور شکسته بال بشهد تو چون رسد
کز طامعان درون و برون جوش می زند
زین کافری که کرد فلک با شهید عشق
خون در نهاد خاک زبون جوش می زند
در دیده از هوای تو ای شاخ ارغوان
هر دم هزار قطره ی خون جوش می زند
نتوان نگاه کرد بدان روی آتشین
از بسکه خال غالیه گون جوش می زند
هر دم ز خامی تو فغانی در آتشی
بهر سواد سحر و فسون جوش می زند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بازم بسینه عشق و جنون جوش می زند
وز خون گرم دل بدرون جوش می زند
هوش مصنوعی: عشق و جنون دوباره در دل من به شدت مشغول و فعال شده است و از عمق قلبم، احساسات و شور و شوقی به وجود میآید.
آسوده بودم آه که از یک نگاه گرم
خونی که مرده بود کنون جوش می زند
هوش مصنوعی: آرام و بیخبر بودم، اما حالا میبینم که یک نگاه پرشور و عاشق باعث بیداری و حیات دوبارهام شده است، مانند خونی که پس از مرگ دوباره به جوش آمده است.
سر تا قدم گداختم از داغ عاشقی
خونابه بنگرید که چون جوش می زند
هوش مصنوعی: من تمام وجودم به خاطر عشق سوزانده شده است. به نشانهی درد و رنجی که دارم، نگاه کنید که چگونه احساسات در من به جوش و خروش آمدهاند.
جانم به لب رسید و هنوز از خیال خام
در سینه آرزوی فزون جوش می زند
هوش مصنوعی: جانم به پایان رسیده و هنوز در دل، آرزویهای پرشور و خیالات بیپایه وجود دارد.
مور شکسته بال بشهد تو چون رسد
کز طامعان درون و برون جوش می زند
هوش مصنوعی: اگر مورچهای که بالش شکسته به شهد تو برسد، این نشان میدهد که درون و برون طمعکاران از خودشان جوش و خروش میکند.
زین کافری که کرد فلک با شهید عشق
خون در نهاد خاک زبون جوش می زند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تأثیرات عمیق عشق و فداکاری میپردازد. به نظر میرسد که در نتیجهٔ غم و درد ناشی از عشق و فدا شدن، زمین و خاک نیز تحت تأثیر قرار گرفته و مانند جوششی زنده، احساسات عمیق را نمایان میکند. این تصویر نشاندهندهٔ ارتباط عمیق میان عشق و طبیعت است، جایی که عشق میتواند حتی در روح زمین نیز تغییر و تحول ایجاد کند.
در دیده از هوای تو ای شاخ ارغوان
هر دم هزار قطره ی خون جوش می زند
هوش مصنوعی: در چشم من، به خاطر تو، ای شاخ ارغوان، هر لحظه هزاران قطره خون به خاطر عشق و شوق تو میجوشد.
نتوان نگاه کرد بدان روی آتشین
از بسکه خال غالیه گون جوش می زند
هوش مصنوعی: نمیتوان به آن چهرهی آتشین نگاه کرد، زیرا به خاطر زیبایی و جذابیتش، دل را به شدت میلرزاند.
هر دم ز خامی تو فغانی در آتشی
بهر سواد سحر و فسون جوش می زند
هوش مصنوعی: هر لحظه از نادانی تو، صدایی بلند در آتش برمیخیزد، در جستجوی علم و جادو که خود را به نمایش بگذارد.

بابافغانی