گنجور

شمارهٔ ۱۶۰

دلم که سوخت سپند مه جمال تو باد
اسیر سلسله و دام زلف و خال تو باد
هزار افسر شاهی و تخت سلطانی
فدای سلطنت حسن بیزوال تو باد
تمام صورت احوال دردمندان را
مدام جلوه در آیینه ی جمال تو باد
ز دفتر دل عشاق چون گشایی فال
نوای زمزمه ی شوق حسب حال تو باد
چراغ دیده ی شب زنده دار من یا رب
ز نور شمع طربخانه ی وصال تو باد
چو صف کشند بتاراج دل سیه چشمان
بلای اهل نظر شیوه ی غزال تو باد
بلای جان فغانی و آفت نظرش
کرشمه ی خم ابروی چون هلال تو باد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم که سوخت سپند مه جمال تو باد
اسیر سلسله و دام زلف و خال تو باد
هوش مصنوعی: وقتی دلم به درد می‌آید، آرزو می‌کنم که زیبایی تو همچنان در دام زلف و نشانه‌های چهره‌ات گرفتار بماند.
هزار افسر شاهی و تخت سلطانی
فدای سلطنت حسن بیزوال تو باد
هوش مصنوعی: هزاران فرمانده و تخت و تاج سلطنتی فدای مقام و عظمت حسن بیزوال تو باشد.
تمام صورت احوال دردمندان را
مدام جلوه در آیینه ی جمال تو باد
هوش مصنوعی: همواره حال و روز دردمندان را در آینه زیبایی تو ببینم و به تحسین بپردازم.
ز دفتر دل عشاق چون گشایی فال
نوای زمزمه ی شوق حسب حال تو باد
هوش مصنوعی: اگر به دفتر دل عاشقان نگاهی بیندازیم، به نوایی از شوق و علاقه برمی‌خوریم که حال و احوال تو را به تصویر می‌کشد.
چراغ دیده ی شب زنده دار من یا رب
ز نور شمع طربخانه ی وصال تو باد
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، نور چشمان من در این شب زنده‌داری، آرزویم این است که مانند نور شمع در خانه‌ی شادی و وصال تو باشی.
چو صف کشند بتاراج دل سیه چشمان
بلای اهل نظر شیوه ی غزال تو باد
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی‌های دل‌ربا و سیاه‌چشمان در صف می‌ایستند، گویی مصیبت اهل بصیرت به وجود می‌آید، ای کاش شیوه‌ی رفتار تو مانند نرمش و ظرافت غزال باشد.
بلای جان فغانی و آفت نظرش
کرشمه ی خم ابروی چون هلال تو باد
هوش مصنوعی: عشق فغانی به شدت عذاب‌آور است و آفتی که بر دل او می‌نشیند، زیبایی و نازکی خم ابروی توست که مانند هلال می‌درخشد.