شمارهٔ ۱۵۶
دو هفته ییکه حریفی درین سرای سپنج
اگر بجرعه ی دردی رسی بنوش و مرنج
جهان بتیست که چون دل بمهر او بستی
جفا و جور زیادت کند بعشوه و غنج
ترا که هست پر از شبچراغ خانه ی دل
سرشک لعل مریز از برای گوهر و گنج
تو مرد بازی سیاره نیستی ایدل
زیاده با فلک دوربین مچین شطرنج
کمند حادثه دامیست در کمینگه تو
هزار حلقه و هر حلقه یی هزار شکنج
نشان سنگ بلا سازدش نه محرم راز
عروس دهر بهر کس که زد ز مهر ترنج
فغانی است و همین داستان مهر افزای
شمار سیم نداند زبان قافیه سنج
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دو هفته ییکه حریفی درین سرای سپنج
اگر بجرعه ی دردی رسی بنوش و مرنج
هوش مصنوعی: اگر دو هفتهای در این دنیا با یک رفیق زندگی کنی، اگر به قهری برسی، با یک جرعه از درد بنوش و خودت را اذیت نکن.
جهان بتیست که چون دل بمهر او بستی
جفا و جور زیادت کند بعشوه و غنج
هوش مصنوعی: دنیا مانند بت است و وقتی دل خود را به عشق آن میبندی، سختیها و ظلمها را به همراه خواهد داشت و با فریب و ناز خود تو را آزار خواهد داد.
ترا که هست پر از شبچراغ خانه ی دل
سرشک لعل مریز از برای گوهر و گنج
هوش مصنوعی: تو ای نور بخش دل، گریه نکن و اشک نریز تا جواهر و گنج با ارزشت را از دست ندهی.
تو مرد بازی سیاره نیستی ایدل
زیاده با فلک دوربین مچین شطرنج
هوش مصنوعی: تو در دنیای بزرگتر از صرفاً بازیگری نیستی، بلکه با پایاننامهای از تناقضات و چالشها روبرو هستی که همانند یک شطرنج با دورنگی و استراتژیهای پیچیده است.
کمند حادثه دامیست در کمینگه تو
هزار حلقه و هر حلقه یی هزار شکنج
هوش مصنوعی: حادثهها مانند دامهایی هستند که در انتظار تو هستند. تو در این دام هزار حلقه داری و هر حلقهای هزار پیچ و خم.
نشان سنگ بلا سازدش نه محرم راز
عروس دهر بهر کس که زد ز مهر ترنج
هوش مصنوعی: کسی که از عشق و محبت بهرهمند شده، به راحتی نمیتواند رازهای عمیق و زنگی را به دیگران بگوید. فقط کسانی که به او نزدیک هستند، میتوانند به رازهایش پی ببرند.
فغانی است و همین داستان مهر افزای
شمار سیم نداند زبان قافیه سنج
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت به احساسات و عواطف خود اشاره میکند و بیان میکند که عشق و محبت او به دیگران همچنان در حال افزایش است. اما او از نبود توانایی در بیان احساسات به وسیله شعر و قافیه نگران است و میگوید که نمیتواند به خوبی این احساسات را توصیف کند.

بابافغانی