گنجور

شمارهٔ ۱۳۹

اگرچه زشت نماید بدوستان ستم دوست
جفا کشیم و برویش نیاوریم که نیکوست
بمکتب ستم او دلم ز وسوسه ی عقل
چو طفل عربده جو پهلوی خلیفه ی بدخوست
دل ضعیف چه زحمت برد بنزد طبیبان
چو هم ملاحظه ی صبر او معالجه ی اوست
ز سحر نافه ی زلف تو آتشیست درین دل
که گر بشیر در اویزد از جنون بدرد پوست
ترنج غبغش آخر به دست بخت من افتد
بکوشم و بکفش اورم که سیب سخنگوست
ز گریه نرگس من شد سپید و یاسمنم زرد
دلم هنوز هواخواه نوخطان پریروست
سفال صبر شو ایدل که آن نهال ملاحت
به آب دیده در آید اگر چه آن طرف جوست
هزار سلسله ی بافته بمذهب عشاق
نه همچو طاقیه ی پرده و کلاله ی خوشبوست
گلی که تربیت از بلبلی نیافت فغانی
اگر ز چشمه ی خورشید آب خورده که خودروست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگرچه زشت نماید بدوستان ستم دوست
جفا کشیم و برویش نیاوریم که نیکوست
هوش مصنوعی: اگرچه رفتار ناپسند دوستان ممکن است زشت به نظر برسد، ما باید در برابر ظلم و ستم آنها تحمل کنیم و این موضوع را به روی آنها نیاوریم، زیرا این کار درست و نیکوست.
بمکتب ستم او دلم ز وسوسه ی عقل
چو طفل عربده جو پهلوی خلیفه ی بدخوست
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که دل من در مدرسه ظلم و ستم اسیر وسوسه‌های عقل است، مانند کودکی که به خاطر برتری‌طلبی و پرخاشگری خود، در برابر حاکم بدخو می‌ایستد.
دل ضعیف چه زحمت برد بنزد طبیبان
چو هم ملاحظه ی صبر او معالجه ی اوست
هوش مصنوعی: دل ضعیف چه نیازی به درمان دارد وقتی که پزشکان فقط به صبر و تحمل او توجه دارند و درمان واقعی او همین صبر است.
ز سحر نافه ی زلف تو آتشیست درین دل
که گر بشیر در اویزد از جنون بدرد پوست
هوش مصنوعی: از صبح که نسیم زلف تو می‌وزد، آتشی در دل من روشن می‌شود. اگر کسی در این آتش فریاد بزند، دیوانگی او باعث می‌شود که پوستش بسوزد.
ترنج غبغش آخر به دست بخت من افتد
بکوشم و بکفش اورم که سیب سخنگوست
هوش مصنوعی: به امید اینکه سرانجام میوه ای خوشمزه و باارزش نصیب من شود، تلاش می‌کنم تا آن را به دست آورم، زیرا این میوه، خاصیتی شگفت‌انگیز دارد.
ز گریه نرگس من شد سپید و یاسمنم زرد
دلم هنوز هواخواه نوخطان پریروست
هوش مصنوعی: از اشک نرگس، رنگش سفید شده و یاسمین من زرد گشته است، اما دلم هنوز دنبال زیبایی‌های تازه و دلربا می‌گردد.
سفال صبر شو ایدل که آن نهال ملاحت
به آب دیده در آید اگر چه آن طرف جوست
هوش مصنوعی: ای دل، مانند سفال صبر کن؛ چرا که اگر صبر داشته باشی، آن گل زیبایی که در دل داری، مانند نهالی که به آب نیاز دارد، سر بر خواهد آورد، حتی اگر آن آب در فاصله دوری باشد.
هزار سلسله ی بافته بمذهب عشاق
نه همچو طاقیه ی پرده و کلاله ی خوشبوست
هوش مصنوعی: هزاران رشته‌ی عشق و محبت به هم بافته شده‌اند و این عشق مانند یک کلاه یا گلدسته‌ای خوشبو نیست، بلکه عمقی و ظرافتی بیشتر دارد.
گلی که تربیت از بلبلی نیافت فغانی
اگر ز چشمه ی خورشید آب خورده که خودروست
هوش مصنوعی: گلی که توسط بلبل پرورش نیافته، اگر هم از نور خورشید آب گرفته باشد، باز هم خود به خود روییده است و هیچ درسی نگرفته.