گنجور

شمارهٔ ۱۳۳

غمی دارم ازو سودم همینست
فگارم ساخت بهبودم همینست
کشم آهی و سوزم خرمن خود
زبان آتش آلودم همینست
فراموشم کند آن دیر پروا
بلای جان مردودم همینست
اگر من زنده باشم ور نباشم
ترا خوش باد مقصودم همینست
ز برق آه سازم خانه روشن
طربگاه زر اندودم همینست
زدی آتش، اگر دزدیده آهی
کشم، درهم مشو دودم همینست
گشایم در خیال آن روی و سوزم
فغانی فال مسعودم همینست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غمی دارم ازو سودم همینست
فگارم ساخت بهبودم همینست
هوش مصنوعی: من از یک غم رنج می‌برم که تنها نتیجه‌اش این است که مرا افسرده کرده و هیچ بهبودی برایم نداشته است.
کشم آهی و سوزم خرمن خود
زبان آتش آلودم همینست
هوش مصنوعی: من از دل سوخته‌ام آه می‌کشم و به خاطر آتش عشق، تمام وجودم در حال سوختن است. همین است وضعیت من.
فراموشم کند آن دیر پروا
بلای جان مردودم همینست
هوش مصنوعی: او به یاد هیچ وقت نمی‌آورد که من چقدر برایش اهمیت داشتم و این برای من که به او دیوانه‌وار وابسته‌ام، بزرگ‌ترین مصیبت زندگی‌ام است.
اگر من زنده باشم ور نباشم
ترا خوش باد مقصودم همینست
هوش مصنوعی: اگر من به حیاتم ادامه دهم یا اینکه نباشم، برای تو خوشحالی و خوشبختی آرزو می‌کنم. هدف من همین است.
ز برق آه سازم خانه روشن
طربگاه زر اندودم همینست
هوش مصنوعی: من با نغمه‌های دلنشینم، مانند برق، فضایی شاد و روشن می‌سازم و زندگی‌ام را پر از زیبایی و خوشی می‌کنم.
زدی آتش، اگر دزدیده آهی
کشم، درهم مشو دودم همینست
هوش مصنوعی: اگر تو آتش را روشن کرده‌ای و من از روی دلتنگی آهی بکشم، اینکه نتوانی با آن به من آسیب بزنی، معنایش این است که من همچنان مثل دود هستم و برای تو نخواهد بود.
گشایم در خیال آن روی و سوزم
فغانی فال مسعودم همینست
هوش مصنوعی: در خیال خود چهره محبوب را می‌نگرم و در این خیال، با ناله‌ای سوزناک به یاد او می‌سوزم و این وضعیت، سرنوشت من است.