شمارهٔ ۱۰۲
شمع من میل منت امروز چون هر روز نیست
وان نگاه گرم و شکر خندهٔ جانسوز نیست
بیسخن آن شکل مخمورانه خواهد کشتنم
حاجت گفتار تلخ و غمزهٔ دلدوز نیست
یک بیک اسباب حسنت آتش انگیزست لیک
هیچ دلسوزانتر از لبهای سحرآموز نیست
تاب دیگر دارد آن عارض که سوزد خلق را
ورنه هیچ آتش بدین صورت جهان افروز نیست
تا بکشتن بر نیاید کام از پیش توام
وه که این بخت زبونم هیچ جا فیروز نیست
آه گرمم گر دهد وی کباب دل چه سود
بوی عشقست این فغانی نکهت نوروز نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمع من میل منت امروز چون هر روز نیست
وان نگاه گرم و شکر خندهٔ جانسوز نیست
هوش مصنوعی: امروز دیگر آن شور و شوق گذشته را ندارم. نه جاذبهای که شمع وجودم را روشن کند، و نه نگاه گرم و لبخند شیرین تو را دارم که قلبم را به درد آورد.
بیسخن آن شکل مخمورانه خواهد کشتنم
حاجت گفتار تلخ و غمزهٔ دلدوز نیست
هوش مصنوعی: اگر آن چهرهی خماری که بدون کلام است به من نگاه کند، مرا خواهد کشت و نیازی به حرفهای تلخ و نگاههای آزاردهنده نیست.
یک بیک اسباب حسنت آتش انگیزست لیک
هیچ دلسوزانتر از لبهای سحرآموز نیست
هوش مصنوعی: یک چیز زیبا میتواند آتش عشق را در دلها روشن کند، اما هیچ چیزی بیشتر از لبهای جذاب و سحرآمیز نمیتواند دل را به درد آورد و احساسات را برانگیزد.
تاب دیگر دارد آن عارض که سوزد خلق را
ورنه هیچ آتش بدین صورت جهان افروز نیست
هوش مصنوعی: این چهره به گونهای است که میتواند دلها را بسوزاند و جاذبهای خاص دارد. اگر این چهره نبود، هیچ آتش و عشق دیگری نمیتوانست اینقدر جهان را روشن کند.
تا بکشتن بر نیاید کام از پیش توام
وه که این بخت زبونم هیچ جا فیروز نیست
هوش مصنوعی: تا وقتی که بر به کشته نشوی، خواستهام از پیش تو برآورده نخواهد شد و افسوس که بخت ضعیف من، در هیچ جا پیروز نیست.
آه گرمم گر دهد وی کباب دل چه سود
بوی عشقست این فغانی نکهت نوروز نیست
هوش مصنوعی: اگر او با حرارتش دل من را بسوزاند، چه فایده دارد؟ این بوی عشق است که مانند فریادی خوشبو به مشام میرسد و هیچکدام از اینها همانند عطر نوروز نیست.

بابافغانی