گنجور

شمارهٔ ۱۰

شکسته شد دل و شادست جان خستهٔ ما
که یار نیست جدا از دل شکستهٔ ما
چو روز حشر برآریم سر ز خواب اجل
به روی دوست شود باز چشم بستهٔ ما
نشست آتش دل چهره برفروز ای شمع
بود که شعله کشد آتش نشستهٔ ما
رمید خواب خوش از چشم ما کجاست خیال
که آرمیده شود چشم خواب جستهٔ ما
گذشت کوکبهٔ صبح وصل و منتظریم
که باز جلوه کند طالع خجستهٔ ما
هزار دستهٔ گل بسته شد به خون جگر
نظر نکرد به گل‌های دسته دستهٔ ما
ز خاک و خون فغانی هزار لاله دمید
همین بود ز رخت باغ تازه رستهٔ ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکسته شد دل و شادست جان خستهٔ ما
که یار نیست جدا از دل شکستهٔ ما
هوش مصنوعی: دل ما دچار شکست شده، اما جان خسته‌ام شاد است، زیرا یار ما جدایی‌اش را از دل شکسته‌ام احساس نمی‌کند.
چو روز حشر برآریم سر ز خواب اجل
به روی دوست شود باز چشم بستهٔ ما
هوش مصنوعی: زمانی که روز قیامت فرا برسد و ما از خواب مرگ بیدار شویم، چشمان بسته‌مان به روی دوست باز خواهد شد.
نشست آتش دل چهره برفروز ای شمع
بود که شعله کشد آتش نشستهٔ ما
هوش مصنوعی: دل من همچون آتش نشسته‌ای است که نیاز به جرقه‌ای دارد تا دوباره شعله‌ور شود؛ ای شمع، تو باید روشنایی ببخشی و دل مرا به شعله درآوری.
رمید خواب خوش از چشم ما کجاست خیال
که آرمیده شود چشم خواب جستهٔ ما
هوش مصنوعی: خواب دل‌انگیز از چشم ما کجا رفته است؟ کاش خیال آن خواب خوش بتواند چشم بیدار ما را آرام کند.
گذشت کوکبهٔ صبح وصل و منتظریم
که باز جلوه کند طالع خجستهٔ ما
هوش مصنوعی: صبح زیبای وصال به سرعت گذشت و اکنون منتظریم تا بخت خوش ما دوباره نمایان شود.
هزار دستهٔ گل بسته شد به خون جگر
نظر نکرد به گل‌های دسته دستهٔ ما
هوش مصنوعی: هزار گلی که به خاطر درد و رنج ما شکوفه زده، فدای دل‌تنگی و دلتنگی ما شده است، ولی کسی به این گل‌ها توجهی نمی‌کند.
ز خاک و خون فغانی هزار لاله دمید
همین بود ز رخت باغ تازه رستهٔ ما
هوش مصنوعی: از خاک و خون فغان و زاری به وجود آمد و هزار لاله شکوفا شد، این همان چیزی است که از زیبایی تو، باغ ما تازه و شکفته شده است.