گنجور

شمارهٔ ۷ - در منقبت سبطین علیهماالسلام و مدح شاه اسمعیل صفوی

تا بآیینه دل طوطی جان در سخنست
همدم جان و دلم ذکر حسین و حسنست
آن دو خورشید جهانتاب که از روی شرف
نور هر یک سبب روشنی جان و تنست
سبزه ی نار خلیلست خط سبز حسن
که رقم یافته بر صفحه ی برگ سمنست
لاله ی وادی طورست گل روی حسین
که چراغ حرم شاه نجف در سخنست
در حریم حرم دل الف قد حسن
سرو نازیست که سرسبزی این نه چمنست
در سراپرده ی دل نخل دلاویز حسین
شمع آهیست که در جلوه ی نور حسنست
آن دو آیینه ی مقصود که نور دلشان
خلق را جلوه گه صورت سر و علنست
آن دو اختر که فروغ و اثر مردمکند
عرش را گوهر تاج سر و حرز بدنست
آن دو نخل گل صد برگ که ماهیتشان
سر بر آورده درین باغ ز یک پیرهنست
قطره ی اشک یکی رخنه گر سد بلاست
شعله ی آه یکی آفت ظلم و فتنست
نور این هر دو مه چارده در دیده و دل
تا دم صبح ابد روشنی جان و تنست
تا شد از باغ جهان سرو سرافراز حسین
لرزه در قامت شمشاد و قد نسترنست
از برافروختن روی چو گلنار حسین
شعله در خرمن اوراق گل و یاسمنست
صبح را در طلب گوهر منظوم حسن
صدف دیده ی پر از دانه ی در عدنست
تلخی زهر جگرگوشه ی زهرا ز ازل
تا ابد در دهن طوطی شکر شکنست
در غم تشنگی غنچه ی سیراب حسین
داغها بر جگر لاله ی خونین کفنست
یا حسن پرده برانداز که بی شمع رخت
عالم از اشک محبان تو بیت الحزنست
در دل سنگ ز خونابه ی پنهان حسین
اشک چون لعل بدخشان و عقیق یمنست
ای دو سر دفتر اسلام که فرمان شما
شرع دین را رقم دفتر فرض و سننست
مهر مهر تو بود خاصه ی ارباب یقین
این نگینیست که بیرون ز کف اهرمنست
یوسف از بندگی حسن تو در مصر جمال
به ترازوی نظر همره مشک ختنست
طالب کعبه ی وصلت نکشد منت غیر
بنده ی عشق ترا موهبت از ذوالمننست
یا حسین از الم لعل تو تا روز جزا
دیده ی اهل دل از خون جگر موج زنست
چرخ تا آب روان بر لب جانبخش تو بست
در دلم صد گره از دلو ثریا رسنست
کوه دردیم ولی در گذر سیل فنا
مردم دیده ی ما را صفت کوهکنست
زخم پیکان خسان چند دل غمزده را
خود کمان فلک از حادثه ناوک فگنست
لله الحمد که پروانه ی دیوان نجات
حفظ فرمان خداوند زمین و زمنست
حافظ مرکز نه دایره شاه اسمعیل
ایکه ظل علمت بر دو جهان پرده تنست
در نگین نام تو القاب سلاطین جهان
خاتم دست تو فیروزه ی جوهر شکنست
دولت از خیمه ی اقبال تو بیرون نرود
جای دیگر نکند میل که حب الوطنست
هر که جان باخت به راه تو برافروخت چو شمع
وان کزین شعله برافروخته شد جان منست
آنکه رخ تافت ز پروانه ی حکمت چو قلم
کج نهادیست که در قصد سر خویشتنست
عقل تا جرعه کش ساغر احکام تو شد
صافی از تهمت آلودگی درد دنست
طوطی ناطقه را در چمن مدحت تو
شهد در غنچه ی منقار و شکر در دهنست
مدت عمر تو خواهند سپهر و مه و مهر
وین دعاییست که مقصود دل مرد و زنست
تا درین طاق زبرجد رقم لعل طراز
هر سحر جلوه ی این شمع مرصع لگنست
عندلیب چمنت باد فغانی بدعا
تا صبا در سخن سرو و گل و نسترنست
نور سبطین نبی شمع شبستان تو باد
تا بر آیینه ی مه جلوه ی عقد پرنست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا بآیینه دل طوطی جان در سخنست
همدم جان و دلم ذکر حسین و حسنست
هوش مصنوعی: دل طوطی‌وار من در کلامش مملو از عشق و محبت است و همواره یاد حسین و حسن در ذهن و جانم جاری است.
آن دو خورشید جهانتاب که از روی شرف
نور هر یک سبب روشنی جان و تنست
هوش مصنوعی: دو خورشید درخشان که هر کدام به خاطر نور و مقام بلندشان باعث روشنی روح و بدن تو هستند.
سبزه ی نار خلیلست خط سبز حسن
که رقم یافته بر صفحه ی برگ سمنست
هوش مصنوعی: سبزه‌ای که در زیر درخت نارنج خلیل قرار دارد، نشانه‌ای از زیبایی و جوانی است که بر روی برگ سمن نقش بسته است.
لاله ی وادی طورست گل روی حسین
که چراغ حرم شاه نجف در سخنست
هوش مصنوعی: لاله‌ای که در دشت طور روییده، نمادی از زیبایی و شکوه حسین است و او چراغ روشنی در حرم امام علی (ع) به شمار می‌رود.
در حریم حرم دل الف قد حسن
سرو نازیست که سرسبزی این نه چمنست
هوش مصنوعی: در دل حریم محبوب، زیبایی‌ای وجود دارد که مانند سرو ناز، خوش‌چهره و سرسبز است و زیبایی‌اش به خاطر چمن‌های اینجا نیست.
در سراپرده ی دل نخل دلاویز حسین
شمع آهیست که در جلوه ی نور حسنست
هوش مصنوعی: در قلب و احساسات حسین، مانند یک نخل زیبا و دلنشین، شمعی از آه و اندوه وجود دارد که درخشش و زیبایی‌اش به نور حسن وابسته است.
آن دو آیینه ی مقصود که نور دلشان
خلق را جلوه گه صورت سر و علنست
هوش مصنوعی: دو آیینه‌ای که هدف اصلی هستند، نوری دارند که دل آن‌ها بر روی مردم جلوه‌گر می‌سازد و زیبایی‌های آنان را به نمایش می‌گذارد.
آن دو اختر که فروغ و اثر مردمکند
عرش را گوهر تاج سر و حرز بدنست
هوش مصنوعی: دو ستاره‌ای که نور و تاثیرشان بر مردم است، مانند جواهر تاج در آسمان و محافظتی برای جسم انسان به حساب می‌آیند.
آن دو نخل گل صد برگ که ماهیتشان
سر بر آورده درین باغ ز یک پیرهنست
هوش مصنوعی: دو نخل زیبا که در باغ، شکوفه‌های لطیف و خوشبویی دارند، نشانه‌هایی هستند از زیبایی که از یک منبع واحد به وجود آمده‌اند.
قطره ی اشک یکی رخنه گر سد بلاست
شعله ی آه یکی آفت ظلم و فتنست
هوش مصنوعی: اشک یک فرد می‌تواند به عنوان یک شکاف در دیوار حوادث تلخ و دشوار عمل کند و هر آهی که از دل برمی‌خیزد، آتش ظلم و مشکلات را روشن می‌کند.
نور این هر دو مه چارده در دیده و دل
تا دم صبح ابد روشنی جان و تنست
هوش مصنوعی: نور این دو ماه چهره‌اش، در چشم و دل انسان می‌تابد و تا صبح ابدی، زندگی و وجود را روشن می‌کند.
تا شد از باغ جهان سرو سرافراز حسین
لرزه در قامت شمشاد و قد نسترنست
هوش مصنوعی: زمانی که حسین به عنوان نماینده‌ای از رحمت و زیبایی در جهان معرفی شد، زیبایی و شکوه او به حدی بود که تأثیری عمیق بر دیگر موجودات گذاشت و مانند لرزشی در قامت درختان و گل‌ها احساس شد.
از برافروختن روی چو گلنار حسین
شعله در خرمن اوراق گل و یاسمنست
هوش مصنوعی: جوانی حسین با چهره‌ای زیبا مانند گل نار، شعله‌ای در بین گل‌ها و یاس‌ها به وجود آورده است که به زیبایی و درخشش آن‌ها افزوده است.
صبح را در طلب گوهر منظوم حسن
صدف دیده ی پر از دانه ی در عدنست
هوش مصنوعی: صبح، زمانی است که در جستجوی زیبایی و درخشندگی گوهرها هستیم و این زیبایی در چشم‌های فردی که درونش پر از حسرت و اشتیاق است، تجلی می‌یابد.
تلخی زهر جگرگوشه ی زهرا ز ازل
تا ابد در دهن طوطی شکر شکنست
هوش مصنوعی: از آغاز تا پایان، تلخی زهر فرزند عزیز زهرا همواره در دهان طوطی که شیرین صحبت می‌کند، حس می‌شود.
در غم تشنگی غنچه ی سیراب حسین
داغها بر جگر لاله ی خونین کفنست
هوش مصنوعی: در حالتی که از تشنگی رنج می‌برد، غنچه‌ای که از حسین سیراب شده، نشان‌دهنده‌ی درد و رنج زیادی است که بر دل لاله‌ای خونین که مانند کفن است، گذاشته شده است.
یا حسن پرده برانداز که بی شمع رخت
عالم از اشک محبان تو بیت الحزنست
هوش مصنوعی: ای حسن، پرده را کنار بزن، چرا که بی‌نور جمال تو، دنیا برای عاشقان تو مکانی پر از غم و اندوه است.
در دل سنگ ز خونابه ی پنهان حسین
اشک چون لعل بدخشان و عقیق یمنست
هوش مصنوعی: در دل سنگ، خون دل پنهان حسین مانند اشک‌های درخشان و با ارزشی است که از سنگ‌ها بیرون می‌آید.
ای دو سر دفتر اسلام که فرمان شما
شرع دین را رقم دفتر فرض و سننست
هوش مصنوعی: ای کسانی که دو سر زندگی دینی را در دست دارید و دستورات شما، قوانین و آداب دین را به ثبت می‌رساند.
مهر مهر تو بود خاصه ی ارباب یقین
این نگینیست که بیرون ز کف اهرمنست
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو خاصیت دل‌های مؤمنان است؛ این ارزش و جواهر گرانبها نمی‌تواند از دست کسانی که به بدی تمایل دارند دور باشد.
یوسف از بندگی حسن تو در مصر جمال
به ترازوی نظر همره مشک ختنست
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر زیبایی‌ات در سرزمین مصر به قدری زیباست که در مقایسه با او، زیبایی گل‌های ختن هم ناچیز به نظر می‌رسد.
طالب کعبه ی وصلت نکشد منت غیر
بنده ی عشق ترا موهبت از ذوالمننست
هوش مصنوعی: کسی که در پی رسیدن به معشوقش است، نیازی به کمک و درخواست از دیگران ندارد. عشق تو برای او نعمت بزرگی است که تنها از سوی خدای مهربان به او داده شده است.
یا حسین از الم لعل تو تا روز جزا
دیده ی اهل دل از خون جگر موج زنست
هوش مصنوعی: ای حسین، تا روز قیامت، چشمان اهل دل به خاطر یاد تو و خون دل، همیشه در حال طغیان و تلاطم هستند.
چرخ تا آب روان بر لب جانبخش تو بست
در دلم صد گره از دلو ثریا رسنست
هوش مصنوعی: چرخ روزگار تا زمانی که آب روان در کنار تو وجود دارد، در دل من صدها مشکل و گره ایجاد کرده است که مانند بندهای دلو، به سمت ستاره‌ها کشیده شده‌اند.
کوه دردیم ولی در گذر سیل فنا
مردم دیده ی ما را صفت کوهکنست
هوش مصنوعی: ما مانند کوهی از دردها هستیم، اما در برابر سیل فنا و نابودی، دیگران ما را به چشم کوهکن می‌نگرند.
زخم پیکان خسان چند دل غمزده را
خود کمان فلک از حادثه ناوک فگنست
هوش مصنوعی: زخم پیکان بی‌رحمانه باعث درد و رنج دل‌های غمگین شده و این نشان می‌دهد که خود آسمان هم به وسیله‌ی حوادث ناگوار همچون تیر، به ما ضربه زده است.
لله الحمد که پروانه ی دیوان نجات
حفظ فرمان خداوند زمین و زمنست
هوش مصنوعی: خداوند را شکر می‌کنم که در زندگی‌ام، مانند پروانه‌ای در اطراف روشنایی، از دستورات و قوانین خداوند و سرنوشت پیروی می‌کنم.
حافظ مرکز نه دایره شاه اسمعیل
ایکه ظل علمت بر دو جهان پرده تنست
هوش مصنوعی: حافظ در این بیت به مقام و شخصیت شاه اسماعیل اشاره می‌کند و می‌گوید که او مرکزیتی چون دایره‌ای بزرگ دارد که سایه علم و دانشش بر دو جهان گسترده شده است. به نوعی، این ابراز ارادت به قدرت و تاثیر او در عالم است، که به دلیل دانش و حکمتش، دنیا به دور او می‌چرخد.
در نگین نام تو القاب سلاطین جهان
خاتم دست تو فیروزه ی جوهر شکنست
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و ارزش نام تو اشاره شده است. نام تو در دل سنگی با ارزش مانند نگین درخشان است و انگشتری که بر دستان توست، از فیروزه‌ای ساخته شده که با شکوه و اعتبارش جاذبه‌ای خاص دارد. این تصویر نشان‌دهنده عظمت و اعتبار توست که حتی با نام‌های بزرگ دنیا نیز مقایسه می‌شود.
دولت از خیمه ی اقبال تو بیرون نرود
جای دیگر نکند میل که حب الوطنست
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت از سرنوشتی که تو برایم رقم زده‌ای خارج نمی‌شود و دلخواهی در جای دیگری ندارم چون عشق به وطن در وجودم جاری است.
هر که جان باخت به راه تو برافروخت چو شمع
وان کزین شعله برافروخته شد جان منست
هوش مصنوعی: هر کسی که در راه تو جانش را فدای تو کرد، مانند شمع درخشان شد و آتش گرفت. و او که از این شعله روشن شده، جان من است.
آنکه رخ تافت ز پروانه ی حکمت چو قلم
کج نهادیست که در قصد سر خویشتنست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که از درخشش و زیبایی دانش و حکمت دوری می‌کند، مانند قلمی است که به شکل نادرستی قرار گرفته و نمی‌تواند به هدف اصلی خود برسد. در واقع، کسی که از یادگیری و حکمت دور می‌شود، در مسیر خود به درستی حرکت نمی‌کند و نمی‌تواند به اهدافش دست یابد.
عقل تا جرعه کش ساغر احکام تو شد
صافی از تهمت آلودگی درد دنست
هوش مصنوعی: وقتی که اندیشه به دور از هرگونه اتهام و آلودگی، به پذیرش و درک سخنان و قوانین تو می‌پردازد، به نوعی شفاف و خالص می‌شود و از مشکلات و رنج‌های دنیوی رها می‌شود.
طوطی ناطقه را در چمن مدحت تو
شهد در غنچه ی منقار و شکر در دهنست
هوش مصنوعی: طوطی سخنگو در باغ تو درباره‌ی تو صحبت می‌کند، شهدی که در گلبرگ‌هاست و شکر در دهانش نمایان است.
مدت عمر تو خواهند سپهر و مه و مهر
وین دعاییست که مقصود دل مرد و زنست
هوش مصنوعی: مدت عمر تو را آسمان و ماه و خورشید تعیین می‌کنند و این آرزویی است که در دل هر مرد و زنی وجود دارد.
تا درین طاق زبرجد رقم لعل طراز
هر سحر جلوه ی این شمع مرصع لگنست
هوش مصنوعی: در این کلام به زیبایی و درخشش شمعی در زیر طاقی اشاره شده که زینت‌دهنده و تزیین‌شده با جواهرات است. هر صبح با نور و زیبایی‌اش، توجه‌ها را جلب می‌کند و نمایی دلنشین به فضا می‌بخشد.
عندلیب چمنت باد فغانی بدعا
تا صبا در سخن سرو و گل و نسترنست
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در باغ تو با صدای دلنشینی دعا می‌کند تا نسیم صبح در مورد سرو، گل و نسترن صحبت کند.
نور سبطین نبی شمع شبستان تو باد
تا بر آیینه ی مه جلوه ی عقد پرنست
هوش مصنوعی: نور دو پسر پیامبر، روشنی‌دهنده‌ی شب‌های تو باشد، تا تصویر زیبای ماه بر آینه نقش بندد.