شمارهٔ ۱۷ - در مدح و منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام
خیز که مرغ سحر زد به گلستان صفیر
خواب گران دور شد از سر برنا و پیر
جلوه نمودند باز خلوتیان خیال
چهره برافروختند پردگیان ضمیر
شب چو برفتن فشاند دامن مشکین طراز
از گذر باد صبح خاست غبار عبر
مهر چو شیر بن نمود جلوه ز قصر جمال
صبح چو فرهاد ازان ساخت روان جوی شیر
باد سحرگه نشاند شمع شب افروز ماه
پرتو قندیل صبح ساخت جهانرا منیر
گشت چو گلبرگ آل دامن صبح از شفق
لمعه ی مهر از سپهر تافت چو زر در حریر
صبح سبکروح را غالیه بو شد نفس
از نفس مجمره ی پرده سرای امیر
آنکه نگنجد ز قدر خاصه درین بحر تنگ
گوهر نامش تمام از پی کلک دبیر
نور چراغ رضا مظهر لطف خدا
ماه ملک بارگاه شاه سلیمان سریر
عقل چو انشا کند شرح روان بخشیش
نامه ثناخوان شود خامه برارد صریر
بر اثر مهر او در دل ارباب شک
چشمه ی آب حیات عین عذاب سعیر
از گهر لطف او در نظر روشنش
گوش اصم شد سمیع، دیده ی اعمی بصیر
روضه ی پر نور او شمع فلک را مدار
صفه ی معمور او خیل ملک را مسیر
منتظران رخش با خبران خموش
معتکفان درش زنده دلان خبیر
صف نعال ترا حق شرف کعبه داد
کز همه بابی گزیر هست و ازو ناگزیر
در حرم او روا حاجت شاه و گدا
در قدم او تمام سجده ی میر و وزیر
مهر تو چون آفتاب شامل خرد و بزرگ
لطف تو همچون سحاب پیش صغیر و کبیر
صحبت او بی ریا با همه آیینه وار
روی نبیند که هست این غنی و آن فقیر
جان به لب آمده باز رود در بدن
شخص نفس مانده را گر تو بگویی ممیر
همچو نبی از کرم چاره گر عاصیان
وقت سیاست حلیم گاه جزا دستگیر
رشحه ی کلک من از دفتر اوصاف او
بر کف احباب گل در دل اغیار تیر
هر که بظلش گریخت از خظر منکرات
ملتفت حال اوست تا بجواب نکیر
یا ولی الله دلم آینه ی مهر تست
ذره ی زار توام زاری من در پذیر
حصر چگونه شود مدحت ذاتی که او
حرف رموز دو کون خواند ز نقش ضمیر
لایق این آستان نیست فغانی ولی
نزد سلیمان رواست حاجت مور حقیر
ایکه ز بی مثلیت از قلم لوح صنع
نقش نبندد شبیه رخ ننماید نظیر
تابع امرت فلک بنده ی خلقت ملک
هندوی شامت غلام رومی روزت اسیر
شقه ی هفت آسمان بر علمت نارسا
اطلس نه کارگاه بر قد قدرت قصیر
سایه ی اولاد تو بر سر ابنای دهر
تا بابد مستدام باد بحی قدیر
شمارهٔ ۱۶ - در منقبت سلطان علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء: ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخارشمارهٔ ۱۸ - در مدح سلطان یعقوب: گل شکفت و لاله هم وا کرد از طومار مشک
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیز که مرغ سحر زد به گلستان صفیر
خواب گران دور شد از سر برنا و پیر
هوش مصنوعی: برای بیدار شدن آماده باش، چون مرغ سحر در گلستان بانگ سر میدهد. خواب سنگین از سر جوان و پیر دور شده است.
جلوه نمودند باز خلوتیان خیال
چهره برافروختند پردگیان ضمیر
هوش مصنوعی: برخی از افراد در خلوت و آرامش، اسرار درون خود را به نمایش گذاشتند و چهرههایشان را روشن کردند. این نشاندهنده حالتی است که در آن افکار و احساسات عمیقتر به وضوح نمایان میشود.
شب چو برفتن فشاند دامن مشکین طراز
از گذر باد صبح خاست غبار عبر
هوش مصنوعی: شب که فرامیرسد، دامن تیره و زیبا را پخش میکند و با وزش باد صبح، غباری از عبرت و یادگار برمیخیزد.
مهر چو شیر بن نمود جلوه ز قصر جمال
صبح چو فرهاد ازان ساخت روان جوی شیر
هوش مصنوعی: عشق مانند شیر درخشان است و زیبایی صبح مانند قصر بزرگی را به نمایش میگذارد، گویی که فرهاد با عشقش، جوی شیر را به وجود میآورد.
باد سحرگه نشاند شمع شب افروز ماه
پرتو قندیل صبح ساخت جهانرا منیر
هوش مصنوعی: در صبح زود، نسیم خوشبویی شمعی که شب را روشن کرده بود، روشن ساخت و مانند قندیل، روز را درخشان و زیبا کرد. به این ترتیب، جهان را پر از نور و روشنی کرد.
گشت چو گلبرگ آل دامن صبح از شفق
لمعه ی مهر از سپهر تافت چو زر در حریر
هوش مصنوعی: وقتی صبح فرا میرسد، دامن صبح به رنگ گلبرگهای آل در میآید و نور خورشید از آسمان مانند نوری طلایی بر روی پارچهای نرم و لطیف میتابد.
صبح سبکروح را غالیه بو شد نفس
از نفس مجمره ی پرده سرای امیر
هوش مصنوعی: صبح دلانگیز بوی خوشی به مشام میرسد که از عطر مجمرهی پردهنشین امیر میآید.
آنکه نگنجد ز قدر خاصه درین بحر تنگ
گوهر نامش تمام از پی کلک دبیر
هوش مصنوعی: اگر کسی در این دریای محدود نتواند جای بگیرد، نام او تماماً به خاطر قلم نویسنده است.
نور چراغ رضا مظهر لطف خدا
ماه ملک بارگاه شاه سلیمان سریر
هوش مصنوعی: نور چراغ رضا جلوهای از رحمت خداوند است، همچنان که ماه در آسمان نماد مقام و بزرگی بارگاه شاه سلیمان را نشان میدهد.
عقل چو انشا کند شرح روان بخشیش
نامه ثناخوان شود خامه برارد صریر
هوش مصنوعی: زمانی که عقل به نگارش در میآید و زیباییهای خود را به تصویر میکشد، قلم به نوشتن میافتد و صدایی دلنشین و روان ایجاد میکند.
بر اثر مهر او در دل ارباب شک
چشمه ی آب حیات عین عذاب سعیر
هوش مصنوعی: عشق و محبت او باعث شده که در دل قدرتمندان تردید و دو دلی به وجود بیاید، به طوری که لذت و شادابی زندگی برایشان به نوعی عذاب تبدیل شده است.
از گهر لطف او در نظر روشنش
گوش اصم شد سمیع، دیده ی اعمی بصیر
هوش مصنوعی: از محبت و نیکویی او، فهم و درک من روشن شد، به طوری که گرچه گوش من ناشنواست، اما با ذهنم به خوبی میبینم و درک میکنم.
روضه ی پر نور او شمع فلک را مدار
صفه ی معمور او خیل ملک را مسیر
هوش مصنوعی: گلزار نورانی او، چراغی برای آسمان است و زمین آباد او، راهی برای گروه فرشتگان.
منتظران رخش با خبران خموش
معتکفان درش زنده دلان خبیر
هوش مصنوعی: منتظران حضور او آرام و ساکتند، در حالی که عارفان عمیق در معبد عشق به او مشغولند و دلهای زنده و آگاه دارند.
صف نعال ترا حق شرف کعبه داد
کز همه بابی گزیر هست و ازو ناگزیر
هوش مصنوعی: نعال تو به قدری ارزشمند است که خداوند آن را به مرتبهای بالاتر از کعبه قرار داده است. از هر در و مسیری که بتوان به شرف و مقام نزدیک شد، تنها از طریق تو میشود به آن دست یافت و راهی جز این نیست.
در حرم او روا حاجت شاه و گدا
در قدم او تمام سجده ی میر و وزیر
هوش مصنوعی: در خانهی او، در خواستهها، تفاوتی بین شاه و گدا نیست. همه، از میر تا وزیر، در برابر او خاکسار و به عبادت مشغولاند.
مهر تو چون آفتاب شامل خرد و بزرگ
لطف تو همچون سحاب پیش صغیر و کبیر
هوش مصنوعی: محبت و حضور تو مانند آفتاب است که بر همه میتابد و همه را شامل میشود. خوبی و لطف تو همچون ابرهاست که به کوچک و بزرگ رحم کرده و محبت میکند.
صحبت او بی ریا با همه آیینه وار
روی نبیند که هست این غنی و آن فقیر
هوش مصنوعی: صحبتهای او بسیار صادقانه و بیپرده است، به گونهای که هیچکس نمیتواند ظاهر را بر اساس ثروت یا فقر قضاوت کند. او به همه به یکسان مینگرد و در این میان هیچ تفاوتی بین غنی و فقیر نمیبیند.
جان به لب آمده باز رود در بدن
شخص نفس مانده را گر تو بگویی ممیر
هوش مصنوعی: وقتی جان از بدن فردی در حال رفتن است و تنها نفسش باقی مانده، اگر تو بگویی که او بمیرد، جان دوباره به بدن او برمیگردد و این نشاندهنده قدرت کلام توست.
همچو نبی از کرم چاره گر عاصیان
وقت سیاست حلیم گاه جزا دستگیر
هوش مصنوعی: مانند پیامبر، با سعه صدر و بخشندگی، در زمان حکومت، به یاری گناهکاران میشتابد و در مواقع نیاز، مجازات را نیز در نظر میگیرد.
رشحه ی کلک من از دفتر اوصاف او
بر کف احباب گل در دل اغیار تیر
هوش مصنوعی: نگاه کمنوشتهای که من به وصف او دارم، به دست دوستانم میآید، اما در دل کسانی که بیخبرند، همانند یک تیر است.
هر که بظلش گریخت از خظر منکرات
ملتفت حال اوست تا بجواب نکیر
هوش مصنوعی: هر کسی که از خطرات و گناهان دوری کند، در واقع تحت نظر و مراقبت وضعیت اوست تا در روز قیامت برای پاسخگویی آماده شود.
یا ولی الله دلم آینه ی مهر تست
ذره ی زار توام زاری من در پذیر
هوش مصنوعی: ای ولی خدا، دل من همچون آینهای است که عشق تو را در خود میبیند. من چون ذرهای کوچک هستم که در آغوش محبت تو درد و ناله میکنم.
حصر چگونه شود مدحت ذاتی که او
حرف رموز دو کون خواند ز نقش ضمیر
هوش مصنوعی: چگونه میتوان در وصف و ستایش کسی که رازهای دو جهان را از نقوش دل و ذهن دریافت کرده، محدودیت و حصر ایجاد کرد؟
لایق این آستان نیست فغانی ولی
نزد سلیمان رواست حاجت مور حقیر
هوش مصنوعی: این گفتار نشان میدهد که هر کسی در جایگاه خود ارزش و مقام دارد، حتی اگر به نظر برسد که شایسته آن مقام نیست. در اینجا، فغان (فریاد) به عنوان یک شخصیت کوچک و حقیر معرفی شده که با وجود نداشته بودن مرتبهی بالا، باز هم در درگاه سلیمان، که نماد قدرت و عظمت است، میتواند درخواست خود را مطرح کند و خواستهاش را بگوید. این نشان میدهد که درگاه بزرگ و مهم، به همه اجازه میدهد که بدون ترس از مقام و جایگاه خود، به آنجا بیایند و نیازهای خود را بیان کنند.
ایکه ز بی مثلیت از قلم لوح صنع
نقش نبندد شبیه رخ ننماید نظیر
هوش مصنوعی: تو آنقدر بینظیری که هیچ قلمی قادر به ترسیم شمایل تو نیست و هیچچیز نمیتواند شبیه تو را به تصویر بکشد.
تابع امرت فلک بنده ی خلقت ملک
هندوی شامت غلام رومی روزت اسیر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تعابیری استعاری اشاره میکند که نشاندهندهی تسلیم و اطاعت موجودات و اشیاء در برابر اراده و خواست الهی است. به نوعی، کل جهان و موجودات آن در انقیاد و اطاعت از فرمان خداوند قرار دارند. همچنین، به چهرههای مختلف فرهنگی و ملتها اشاره میشود، که به تصویر کشیدن رابطه بین انسانها و قدرتهای بالاتر است. در اینجا، تأکید بر بندگی و سرسپردگی به خواست پروردگار و تأثیر آن بر زندگی روزمره وجود دارد.
شقه ی هفت آسمان بر علمت نارسا
اطلس نه کارگاه بر قد قدرت قصیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که علم و دانش تو در برابر وسعت و عظمت هفت آسمان کافی نیست و نمیتواند با قدرت بینهایت که از توان معمولی فراتر است، رقابت کند. به عبارتی، حتی اگر اندیشه و دانش گستردهای داشته باشی، باز هم در مقابل قدرت و بزرگی آفرینش ناتوانی.
سایه ی اولاد تو بر سر ابنای دهر
تا بابد مستدام باد بحی قدیر
هوش مصنوعی: سایهی فرزندانت بر سر نسلهای آینده تا همیشه پایدار بماند به لطف پروردگار.