گنجور

شمارهٔ ۱۶ - در منقبت سلطان علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخار
قربانی تو هستی ابنای روزگار
در عیدگه ز شوق رخت چشم اهل دید
بازست همچو دیده ی قربانی فگار
تا گرد مقدم تو دهد مروه را صفا
از کعبه مانده حلقه بدر چشم انتظار
بهر نثار محمل گردون شکوه تست
زمزم که چون ستاره کند قطره ها قطار
پاک از گنه شد آنکه نثار تو کرد جان
ای جان پاک در حرم حرمتت نثار
هر دم به روزگار تو عیدیست خلق را
فرخنده روز وصل تو ای عید روزگار
گل گل شکفته آنکه هواخواه کعبه بود
دارد برای طوف حریم تو خار خار
دارد طواف روضه ی مشهد ثواب حج
نزدیک گشته از تو ره خلق این دیار
ان کعبه راست خار مغیلان بجای گل
وین روضه راست لاله و ریحان بجای خار
آوازه ی جمال تو هر کس که بشنود
تا ننگرد بدیده نگیرد دلش قرار
طاوس روضه در حرمت جان فدا کند
در جلوه گر بخاک درت افگند گذار
سلطان بارگاه امامت ابوالحسن
ای مهر و مه ز گرد رهت یکدو ذره وار
چشم و چراغ دوره اثنا عشر تویی
ای قبله ی قبایل و ای کعبه ی تبار
وقت دعا سفینه ی نوح آورد روان
انفاس روح بخش تو از ورطه بر کنار
گیرد فضای ملک دو عالم پیک نفس
چون بر براق برق شود همت سوار
از خاک آستان تو دارند آبرو
پیران مو سفید و جوانان گلعذار
بر چار جوی هشت چمن سایه ی افگند
قدت که طوبییست ز فردوس هشت و چار
ای راز مخفی دو جهان از فروغ دل
بر آفتاب رای تو چون روز آشکار
اهل نظر ز عین صفا توتیا کنند
در کعبه گر ز دامن پاکت رسد غبار
بر آسمان قدر کند کار آفتاب
فانوس بارگاه تو در پرده ی وقار
مرغ حریم سدره چو پروانه صبح و شام
پرواز کرد گرد سر شمع این مزار
هر ذره بی که خاست بمهر تو از زمین
پهلو بر آفتاب زد از عین افتخار
گاهی که التفات بکار جهان کنی
دیگر سپهر را نرسد دخل هیچ کار
روز ازل که فاعل مختار تا ابد
بر دست اعتبار تو می داد اختیار
ذات بزرگوار تو از همت بلند
فرمود بر مطالعه ی علم اختصار
کار جهان چو نامزد دولت تو شد
گردون بوفق امر کمر بست بنده وار
هم قدر علم دارد و هم دولت عمل
شخصت که در دو کون خدا ساخت بختیار
از لاف خصم روشنی مهر کم نشد
بیشست از ملایمت مهره، زهر مار
آن خس که ساخت دانه ی انگور دام ره
شد بر مثال برگ خزان خوار و شرمسار
باشد نشان بغض وی از زردی رخش
آری دلیل روشن نارست برگ نار
حالا ز جام جهل بود مست خارجی
فریاد ازان نفس که رسد نوبت خمار
دارد فغانی از طلب گرد مقدمت
بر رهگذار باد صبا چشم انتظار
چندانکه میدمد گل و نوروز می شود
چندانکه عید می رسد و می رسد بهار
چون صبح نوبهار به صد رو شکفته باد
گلزار آلت از اثر لطف کردگار
در باغ دهر ظل رفیع تو مستدام
کاین نخل نو ز گلشن آلست یادگار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخار
قربانی تو هستی ابنای روزگار
هوش مصنوعی: ای کعبه، تو به خاطر عید قربانی، مایه افتخار هستی برای نسل‌های بشری.
در عیدگه ز شوق رخت چشم اهل دید
بازست همچو دیده ی قربانی فگار
هوش مصنوعی: در روز عید، به خاطر زیبایی تو، چشمان مردم پر از شادی و امید است، مانند چشمان گوسفندی که به خاطر قربانی شدنش غمگین و نگران است.
تا گرد مقدم تو دهد مروه را صفا
از کعبه مانده حلقه بدر چشم انتظار
هوش مصنوعی: تا زمانی که قدم‌های تو بر مروه بیفتد، آنجا را زیبا خواهد کرد؛ از کعبه، حلقه‌ای به یادگار مانده که چشم‌ها منتظر آن هستند.
بهر نثار محمل گردون شکوه تست
زمزم که چون ستاره کند قطره ها قطار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و شکوه آسمان می‌پردازد. در آن اشاره شده است که آسمان مانند محملی بزرگ و زیباست که همه چیز را در خود جای داده و به مانند ستاره‌ها، قطره‌های باران به یکدیگر متصل می‌شوند و جلوه‌ای منحصر به فرد به این پدیده می‌دهند.
پاک از گنه شد آنکه نثار تو کرد جان
ای جان پاک در حرم حرمتت نثار
هوش مصنوعی: آنکه جان خود را در راه تو فدای تو کرده، از گناه پاک و آزاد شده است، ای جان پاک! در حرم تو، جان او نثار می‌شود.
هر دم به روزگار تو عیدیست خلق را
فرخنده روز وصل تو ای عید روزگار
هوش مصنوعی: هر لحظه از زندگی تو برای مردم خوش یمنی و شادی است. روز ملاقات تو، ای روز عید و شادی بزرگ، برای همه خوشحال‌کننده است.
گل گل شکفته آنکه هواخواه کعبه بود
دارد برای طوف حریم تو خار خار
هوش مصنوعی: گل که برای کعبه دوست‌داشتنی و زیباست، به خاطر عشق و علاقه‌اش به تو، در کنار خارها و سختی‌ها قرار دارد و تلاش می‌کند تا به تو نزدیک شود.
دارد طواف روضه ی مشهد ثواب حج
نزدیک گشته از تو ره خلق این دیار
هوش مصنوعی: مشهد مقدس به قدری باارزش و پرثواب است که زیارت آن معادل با انجام مناسک حج تلقی می‌شود و مردم این منطقه به شدت به آن ارادت دارند و مسیر زیارت را به خوبی می‌شناسند.
ان کعبه راست خار مغیلان بجای گل
وین روضه راست لاله و ریحان بجای خار
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی‌های طبیعت و مقایسه آن با مکان‌های مقدس اشاره شده است. به نوعی بیان می‌شود که در اینجا، به جای گل، خارهای مغیلان وجود دارد و به جای گل‌های خوشبوی بهشتی، لاله و ریحان دیده می‌شود. به عبارت دیگر، زیبایی و مفهوم مقدس کعبه و باغ بهشت به چیزی دیگر تبدیل شده و در واقعیت، از آنچه که باید باشد، دور شده است.
آوازه ی جمال تو هر کس که بشنود
تا ننگرد بدیده نگیرد دلش قرار
هوش مصنوعی: هر کس صدای زیبایی تو را بشنود، وقتی به چهره‌ات نگاه نکند، آرامش قلبی نخواهد داشت.
طاوس روضه در حرمت جان فدا کند
در جلوه گر بخاک درت افگند گذار
هوش مصنوعی: طاووس، که نماد زیبایی و عظمت است، جان خود را در حرمت و احترام به تو فدای می‌کند و در برابر زیبایی و جلالت به خاک می‌افتد.
سلطان بارگاه امامت ابوالحسن
ای مهر و مه ز گرد رهت یکدو ذره وار
هوش مصنوعی: ای بزرگوار و سلطانی در مقام امامت، ابوالحسن، تو همچون خورشید و ماه درخشان هستی که ما به گرد تو، همچون ذرات کوچکی در فضا، در حال چرخشیم.
چشم و چراغ دوره اثنا عشر تویی
ای قبله ی قبایل و ای کعبه ی تبار
هوش مصنوعی: تو روشنی و امید دوران دوازدهم هستی، ای محبوب قبیله‌ها و ای جایی که همه به سوی تو رو می‌آورند.
وقت دعا سفینه ی نوح آورد روان
انفاس روح بخش تو از ورطه بر کنار
هوش مصنوعی: زمانی که دعا می‌کنی، مانند کشتی نوح، روحی که زندگی‌بخش است، تو را از خطرات و مشکلات نجات می‌دهد و به سوی امن و سلامتی هدایت می‌کند.
گیرد فضای ملک دو عالم پیک نفس
چون بر براق برق شود همت سوار
هوش مصنوعی: در فضای دو جهان، نفس چون پیک تند و سریع حرکت می‌کند. هنگامی که همت سوار بر مرکب براق قرار می‌گیرد، به سرعت برق می‌گذرد.
از خاک آستان تو دارند آبرو
پیران مو سفید و جوانان گلعذار
هوش مصنوعی: از خاک آستان تو، اعتبار و آبروی پیران با موهای سفید و جوانان خوش‌صورت حفظ می‌شود.
بر چار جوی هشت چمن سایه ی افگند
قدت که طوبییست ز فردوس هشت و چار
هوش مصنوعی: بر روی چهار جوی، هشت چمن، سایه‌ای از قد تو افتاده است که مانند درخت طوبی از بهشت ثمر می‌دهد.
ای راز مخفی دو جهان از فروغ دل
بر آفتاب رای تو چون روز آشکار
هوش مصنوعی: ای راز نهان دو عالم، نور دل تو مانند آفتاب روشن است و بر همه چیز آشکار می‌شود.
اهل نظر ز عین صفا توتیا کنند
در کعبه گر ز دامن پاکت رسد غبار
هوش مصنوعی: آنان که اهل بصیرت و بینش هستند، اگر غباری از دامن پاک تو به کعبه برسد، آن را به خواص و زیبایی تبدیل می‌کنند.
بر آسمان قدر کند کار آفتاب
فانوس بارگاه تو در پرده ی وقار
هوش مصنوعی: در آسمان، خورشید به عظمت و اعتبار تو اهمیت می‌دهد و نور بارگاه تو در زیر پرده‌ی وقار و احترام خود را نمایش می‌دهد.
مرغ حریم سدره چو پروانه صبح و شام
پرواز کرد گرد سر شمع این مزار
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که درخت سدره را در آغوش می‌کشد، مانند پروانه‌ای است که صبح و شب دور شمع این مزار پرواز می‌کند.
هر ذره بی که خاست بمهر تو از زمین
پهلو بر آفتاب زد از عین افتخار
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای که از زمین به خاطر محبت تو بلند شد، به طرف آفتاب می‌رود و از این بابت به خود می‌بالد.
گاهی که التفات بکار جهان کنی
دیگر سپهر را نرسد دخل هیچ کار
هوش مصنوعی: گاهی که به کار دنیا توجه کنی، دیگر آسمان را از هیچ کاری خبری نیست.
روز ازل که فاعل مختار تا ابد
بر دست اعتبار تو می داد اختیار
هوش مصنوعی: در ابتدای زمان، خداوند به تو اختیار داد و این قدرت بر انتخاب تا ابد در دستان تو باقی خواهد ماند.
ذات بزرگوار تو از همت بلند
فرمود بر مطالعه ی علم اختصار
هوش مصنوعی: بزرگی و شوکت تو به خاطر اراده‌ی بلندت، تو را به سمت مطالعه و یادگیری علم سوق داده است.
کار جهان چو نامزد دولت تو شد
گردون بوفق امر کمر بست بنده وار
هوش مصنوعی: وقتی که دنیا به درستی و هم‌راستا با خواست و اراده تو پیش برود، آسمان نیز خود را طبق دستورات تو آماده می‌کند و به گونه‌ای اطاعت می‌کند.
هم قدر علم دارد و هم دولت عمل
شخصت که در دو کون خدا ساخت بختیار
هوش مصنوعی: شخصیتی که هم علم و دانش دارد و هم کار و عمل مناسب، در واقع در دو جهان (دنیا و آخرت) از نعمت‌های خدا بهره‌مند شده و خوشبختی‌اش را به دست آورده است.
از لاف خصم روشنی مهر کم نشد
بیشست از ملایمت مهره، زهر مار
هوش مصنوعی: از سخن‌چینی و یاوه‌گویی دشمن، نور مهر و محبت کاهش پیدا نکرد. همچنان که از لطافت رفتار با کسی، سم مار کم نمی‌شود.
آن خس که ساخت دانه ی انگور دام ره
شد بر مثال برگ خزان خوار و شرمسار
هوش مصنوعی: آن خوشه‌ی انگور که با دقت و زیبایی چیده شده، حالا بی‌دفاع و خجالت‌زده به زمین افتاده و سرنوشتش مانند برگ‌های زرد پاییزی است که می‌ریزند.
باشد نشان بغض وی از زردی رخش
آری دلیل روشن نارست برگ نار
هوش مصنوعی: زردی چهره‌اش نشانه‌ای از غم و ناراحتی اوست که به وضوح نشان می‌دهد حال خوبی ندارد، همان‌طور که برگ‌های نارنجی درختان، از وضعیت ناسالم و ضعف آنها حکایت می‌کند.
حالا ز جام جهل بود مست خارجی
فریاد ازان نفس که رسد نوبت خمار
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر آگاهی نداشتن در دنیای بیرون غرق در مستی است؛ او از حالتی به شدت نیازمند به هوشیاری و بیداری ناله می‌کند.
دارد فغانی از طلب گرد مقدمت
بر رهگذار باد صبا چشم انتظار
هوش مصنوعی: صدا و فغانی از عشق تو به گوش می‌رسد، در حالی که باد صبا در راه توست و چشم به راه تو هستم.
چندانکه میدمد گل و نوروز می شود
چندانکه عید می رسد و می رسد بهار
هوش مصنوعی: هرچه زمان می‌گذرد و فصل گل و نوروز به سراغ ما می‌آید، با نزدیک شدن به عید، بهار نیز فرا می‌رسد.
چون صبح نوبهار به صد رو شکفته باد
گلزار آلت از اثر لطف کردگار
هوش مصنوعی: وقتی که صبح بهار با زیبایی‌هایش می‌رسد، باغ پر از گل‌های شکفته و شادابی می‌شود. این شکوفایی و طراوت، نتیجه‌ی رحمت و لطف خداوند است.
در باغ دهر ظل رفیع تو مستدام
کاین نخل نو ز گلشن آلست یادگار
هوش مصنوعی: در باغ زندگی، سایه بلند تو همواره برقرار باشد، زیرا این نخل تازه از گلشن علوی، یادگاری است.