گنجور

شمارهٔ ۱۵ - ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر

ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر
چون آب روان گرد رهت طیب و طاهر
سلطان خراسان علی موسی جعفر
ای مهر رخت شمع سراپرده ی باقر
تابنده ز لوح دلت اسرار الهی
زانگونه که در آب روان عقد جواهر
در هر بصری مهر رخت کرده ظهوری
نور احدست آن رخ و انوار مظاهر
از روی تو شد مطلع انوار تجلی
در حالت نظاره دل و دیده ی ناظر
ای نخل تو زیبنده ی تشریف امامت
زیباست به بالای تو این خلعت فاخر
پروانه صفت گرد سر شمع جمالت
مرغان اولی الاجنحه بستند دوایر
در گردش پرگار قضا گشت بیکدم
نه دایره ی چرخ ز انفاس تو دایر
ذکر تو بحدیست که در بحر تذکر
مستغرق مذکور بود هستی ذاکر
هر چشم زدن می شود از عین تجلی
انوار جمال تو بهر آینه ظاهر
در گلشن جان همچو گل آتش موسی
بشکفت گل روی تو و نخل عناصر
ای چون شکر از دست چنان زهره چشیده
وز چاشنی شهد شهادت شده شاکر
آنروز که نقش اسد از پرده ی صورت
زد چنگ بفرمان تو در پرده ی ساحر
لطفت طرف خصم نگهداشت وگرنه
در سینه چرا آب نشد زهره ی منکر
هر کس که بطوف درت از دیده قدم ساخت
انوار ازل دید، زهی دولت وافر
کر مهر ز دیوان تو پروانه نیابد
تا حشر بود بر در این روضه مجاور
از شوق جمال تو که باشم ارنی کوی
رویم اثر مهر تو آرد بمآثر
از پرتو دیدار تو در بتکده ی چین
انوار یقین شعله کشد از دل کافر
هر جا که نمودی به دعا دست ولایت
مؤمن متحیر شد و کافر متأثر
اول طلب مهر رخت داشت فغانی
باشد به همان حسن طلب تا دم آخر
تا هر گل صبح از طرف گلشن خاور
گردد به هوای حرمت مهر مسافر
مهر رخت آئینه ی ارباب یقین باد
این است جمالی که نگردد متغیر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر
چون آب روان گرد رهت طیب و طاهر
هوش مصنوعی: ای چشمه محبت، مانند آب زلالی که از زیر نعلین تو جاری شده، گرد راه تو پاک و خوشبوست.
سلطان خراسان علی موسی جعفر
ای مهر رخت شمع سراپرده ی باقر
هوش مصنوعی: علی موسی جعفر، سلطان خراسان، تویی که زیبایی‌ات همچون نوری در چادر باقر می‌درخشد.
تابنده ز لوح دلت اسرار الهی
زانگونه که در آب روان عقد جواهر
هوش مصنوعی: نورانی و روشنایی از دل تو اسرار الهی را فاش می‌کند، همان‌طور که در آب زلال زیبایی جواهرات نمایان می‌شود.
در هر بصری مهر رخت کرده ظهوری
نور احدست آن رخ و انوار مظاهر
هوش مصنوعی: در هر نگاهی زیبایی چهرهٔ تو به وضوح دیده می‌شود و نور خداوند در آن چهره و جلوه‌های آن نهفته است.
از روی تو شد مطلع انوار تجلی
در حالت نظاره دل و دیده ی ناظر
هوش مصنوعی: از زیبایی تو، نور روشنی‌بخش ظهور کرد و دل و چشمان ناظر در حال تماشای آن لحظه‌ی دلپذیر هستند.
ای نخل تو زیبنده ی تشریف امامت
زیباست به بالای تو این خلعت فاخر
هوش مصنوعی: ای نخل، وجود تو شایسته‌ی مقام و منزلت امامت است، زیرا این لباس باارزش و زیبا بر سَر بالای تو مناسب است.
پروانه صفت گرد سر شمع جمالت
مرغان اولی الاجنحه بستند دوایر
هوش مصنوعی: پروانه‌ها دور شمع زیبایی‌ات می‌چرخند و پرندگان با بال‌هایی خاص در دایره‌ای به دور تو جمع شده‌اند.
در گردش پرگار قضا گشت بیکدم
نه دایره ی چرخ ز انفاس تو دایر
هوش مصنوعی: در نتیجه‌ی قضا و مقدرات، همه‌چیز به سرعت تغییر می‌کند و فقط نفس‌های تو هستند که می‌توانند به گردشی مشابه با یک دایره ادامه دهند.
ذکر تو بحدیست که در بحر تذکر
مستغرق مذکور بود هستی ذاکر
هوش مصنوعی: یاد تو به قدری عمیق است که در دریاچه یادآوری غرق شده و در آنجا فقط وجود یادآور وجود دارد.
هر چشم زدن می شود از عین تجلی
انوار جمال تو بهر آینه ظاهر
هوش مصنوعی: هر بار که به تو نگاه می‌کنم، جلوه‌ای از زیبایی‌ات در آینه‌ای برای من نمایان می‌شود.
در گلشن جان همچو گل آتش موسی
بشکفت گل روی تو و نخل عناصر
هوش مصنوعی: در باغ زندگی، همچون گلی که آتش موسی را به خود جلب کرد، زیبایی چهره‌ات شکوفا شد و مانند درخت نخل عناصر و ویژگی‌های مختلف زندگی را به تصویر کشید.
ای چون شکر از دست چنان زهره چشیده
وز چاشنی شهد شهادت شده شاکر
هوش مصنوعی: ای کسی که چون شکر، از دست زهره طعم شیرینی را چشیده‌ای و به خاطر این شهد شیرین، سپاسگزار هستی.
آنروز که نقش اسد از پرده ی صورت
زد چنگ بفرمان تو در پرده ی ساحر
هوش مصنوعی: آن روز که تصویر شیر از پرده چهره بیرون آمد، چنگ به فرمان تو در پرده جادوگر بود.
لطفت طرف خصم نگهداشت وگرنه
در سینه چرا آب نشد زهره ی منکر
هوش مصنوعی: لطفت باعث شده که دشمنان از تو دوری کنند وگرنه چرا قلب من از عذاب و دوری تو این‌قدر غمگین و متأثر شده است؟
هر کس که بطوف درت از دیده قدم ساخت
انوار ازل دید، زهی دولت وافر
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار در تو پا گذاشت، نورهای ازلی را دید و چه خوشبختی و ثروت بزرگی دارد.
کر مهر ز دیوان تو پروانه نیابد
تا حشر بود بر در این روضه مجاور
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، هیچ پروانه‌ای از محبت تو به دل نخواهد آمد، مگر اینکه بر در این باغ مقدس قرار گیرد.
از شوق جمال تو که باشم ارنی کوی
رویم اثر مهر تو آرد بمآثر
هوش مصنوعی: از عشق زیبایی تو، چطور می‌توانم خود را نشان دهم؟ نشانه‌های محبت تو در چهره‌ام دیده می‌شود.
از پرتو دیدار تو در بتکده ی چین
انوار یقین شعله کشد از دل کافر
هوش مصنوعی: از نور دیدار تو در معبدهای چین، شک و تردید از دل کسی که ناوارد است، محو و به شعله یقین تبدیل می‌شود.
هر جا که نمودی به دعا دست ولایت
مؤمن متحیر شد و کافر متأثر
هوش مصنوعی: هر جا که دستان دعا و کمک‌های ویژه تو را ببیند، مؤمن در حیرت و شگفتی فرو می‌رود و کافر نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
اول طلب مهر رخت داشت فغانی
باشد به همان حسن طلب تا دم آخر
هوش مصنوعی: در ابتدا عشق و زیبایی تو راخواستار بود، فغان و ناله‌ای است که همچنان با همین خواسته زیبا ادامه دارد تا آخرین لحظه.
تا هر گل صبح از طرف گلشن خاور
گردد به هوای حرمت مهر مسافر
هوش مصنوعی: این بیت بدین معناست که هر صبح، هنگامی که گل‌ها از جانب باغ شرقی شکوفا می‌شوند، به خاطر عشق و محبت تو، مسافرانی که در جستجوی عشق هستند، به سمت تو می‌آیند.
مهر رخت آئینه ی ارباب یقین باد
این است جمالی که نگردد متغیر
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو، همچون آینه‌ای از حقیقت و یقین است. این جمال و زیبایی به گونه‌ای است که هرگز دستخوش تغییر نخواهد شد و همواره ثابت و پایدار باقی می‌ماند.