گنجور

شمارهٔ ۱۰ - در مدح مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست
یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست
آثار لوح و خامه ی قدرت نگار اوست
مجموعه صورتی که ز الوان مصورست
از جلوه ی جمال علی دارد آب و رنگ
هر گل که در ریاض بقا سایه گسترست
مرآت دل که جلوه گر نور کبریاست
از مهر روی شاه ولایت منورست
این روشنی که مهر دهد روز و ماه شب
نور چراغ دولت شبیر و شبرست
تسبیح بلبلان چمن هر صباح و شام
حمد و ثنای قاضی باز و کبوترست
آیینه ضمیر منیرش مه تمام
پروانه ی چراغ دلش مهر انورست
از ابر دست حیدر کرار قطره هاست
آن دانه ها که حاصل این بحر اخضرست
تیغش وبال شعشه ی ماه نخشبست
کلکش مزیل صورت اصنام آزرست
لب تشنگان بادیه ی اشتیاق را
مهرش به سوی چشمه ی تحقیق رهبرست
از تاب آفتاب قیامت چه اضطراب
آنرا که سایه ی اسدالله بر سرست
باشد محیط خاطر دریا نثار او
بحری که نظم معرفتش عقد گوهرست
بر علم نه مجلد گردون بود محیط
لوح دلش که حامل این چار دفترست
بهر بیان گوهر توحید خامه اش
پیوسته در محیط معانی شناورست
تا جبرییل ناد علی بر نبی نخواند
ظاهر نشد بخلق خدا کوچه مظهرست
کشف ضمیر و سیر مقامات و طی ارض
بیرون ز گردش فلک و سیر اخترست
گر پیش ازو عدو بنیابت رسد چه شد
اینها علامت فلک سفله پرورست
شاهی که چند بار سر خود بخصم داد
او را کجا خیال سر و یاد افسرست
اسباب زیورش عمل و دانشست و بس
آنرا که ترک زیور و اسباب زیورست
خوانده در مدینه ی علمش همی رسول
دولت دران سری که هواخواه این درست
ارض مقدس نجف از طیب خلق او
چون خاک کعبه آب رخ هفت کشورست
بهر عیار بوته گدازان کوی فقر
مهر علی و آل چو گوگرد احمرست
بر انتقام خون جگرگوشه های او
باشد خدا گواه چه حاجت بمحضرست
بس ناخوشست عیش جهان بر جهانیان
زیرا که در پیش الم فتنه و شرست
بر آب زندگی نگشاید دهان خشک
آنرا که دیده از ستم کربلا ترست
فرقست ازان شراب که آتش سزای اوست
تا آب ما که از کف ساقی کوثرست
باشد میان جمع موالی و خارجی
فرقی که در میان مسلمان و کافرست
ای صفدری که شعله ی برق حسام تو
فتاح رزم خندق و مفتاح خیبرست
از طاعت دو کون فزونتر نهاده اند
فضلی که در محاربه ی عمر و عنترست
سر دفتر سپاه ظفر پیکر ترا
حرف کتابه ی علم، الله اکبرست
دارد خدا میان تو و ابن عم تو
سری که در میان کلیم و برادرست
یکذره مهر روی تو در صورت عمل
با صد هزار ساله عبادت برابرست
مهریست با خیال تو پیوسته خلق را
این کز خیال می نروی مهر دیگرست
کمتر ز ذره یی نتوان شد در اعتقاد
در هر که نیست مهر تو از ذره کمترست
باید ز نور صیقل مهر تو روشنی
آیینه ی دلی که ز عصیان مکدرست
نام تو بعد نام خدا و رسول اوست
حرفی که بر کتابه ی این هفت منظرست
در بحر کبریای تو رفتن ز روی عقل
تمثیل آب خضر و خیال سکندرست
فقر و فنای خاک نشینان کوی تو
برتر ز جاه و حشمت خاقان و قیصرست
فراش آستان سراپرده ی ترا
ز انجم گل چراغ وز شب دود مجمرست
طاووس مرغزار ترا قرص آفتاب
همچون هلال یکشبه در دل شهپرست
تازی صید گیر ترا خون خارجی
صد بار سازگارتر از شیر مادرست
شاها بگیر دست فغانی و جمع ساز
اجزای هستیش که پریشان و ابترست
او را چه حد لاف غلامی ولی ز صدق
خاک ره بلال و هواخواه قنبرست
چون صبح تا ز مهر رخت میزنم نفس
لوح دلم چو خامه ی مشکین معطرست
هر بیت ازین قصیده که شمعیست دلفروز
پروانه ی خلاصیم از هول محشرست
تا بر زبان خامه ی ارباب علم و فضل
تحریر نسبت عرض و بحث جوهرست
بعد از ادای نام خدا و رسول باد
نام بزرگوار تو کان سکه برزست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست
یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست
هوش مصنوعی: در باغ جهان و هر چیزی که در این قصر وجود دارد، همه به نوعی وابسته به حیدر و فرزندان او هستند و بدون آنها معنایی ندارند.
آثار لوح و خامه ی قدرت نگار اوست
مجموعه صورتی که ز الوان مصورست
هوش مصنوعی: آثاری که از قدرت نگار او بر روی لوح و با قلم نقش بسته، مجموعه‌ای از تصاویر است که از رنگ‌های مختلف به تصویر درآمده‌اند.
از جلوه ی جمال علی دارد آب و رنگ
هر گل که در ریاض بقا سایه گسترست
هوش مصنوعی: زیبایی علی به قدری درخشان است که هر گلی که در باغ بهشت روییده، تحت تأثیر آن جلوه و جذابیت خاصی پیدا کرده است.
مرآت دل که جلوه گر نور کبریاست
از مهر روی شاه ولایت منورست
هوش مصنوعی: آینه دل که نور بزرگ الهی را نشان می‌دهد، به خاطر زیبایی چهره‌ی شاه ولایت درخشان است.
این روشنی که مهر دهد روز و ماه شب
نور چراغ دولت شبیر و شبرست
هوش مصنوعی: این نور و روشنی که به روز و ماه می‌بخشد، همان نوری است که در شب‌ها از چراغ دولت شبیر و شبرست تابیده می‌شود.
تسبیح بلبلان چمن هر صباح و شام
حمد و ثنای قاضی باز و کبوترست
هوش مصنوعی: بلبلان در هر صبح و شام با نغمه‌های خود، به ستایش و حمد خداوند مشغولند، مانند قاضی و کبوتر که در این کار با هم هستند.
آیینه ضمیر منیرش مه تمام
پروانه ی چراغ دلش مهر انورست
هوش مصنوعی: آیینه‌ای که درون من است، مانند نور روشنی است که تمام زیبایی‌ها و روشنایی‌های دلش را در خود دارد. این دل به مهر و محبت پر از نور است.
از ابر دست حیدر کرار قطره هاست
آن دانه ها که حاصل این بحر اخضرست
هوش مصنوعی: قطره‌هایی که از آسمان می‌بارند، حاصل دلاوری و شجاعت حیدر کرار (علی علیه‌السلام) هستند و این دانه‌ها نشانه‌هایی از باران‌هایی هستند که از دریاچه‌ای سبز و سرشار جاری می‌شوند.
تیغش وبال شعشه ی ماه نخشبست
کلکش مزیل صورت اصنام آزرست
هوش مصنوعی: تیغ او به اندازه‌ای برنده است که مانند روشنی ماه می‌درخشد و هر چیزی را که به خود بگیرد از میان می‌برد. او می‌تواند تصویر بت‌های آزر را از بین ببرد.
لب تشنگان بادیه ی اشتیاق را
مهرش به سوی چشمه ی تحقیق رهبرست
هوش مصنوعی: تشنگان در جستجوی حقیقت و علم، با محبت و رهبری هدایت می‌شوند تا به منبع آن برسند.
از تاب آفتاب قیامت چه اضطراب
آنرا که سایه ی اسدالله بر سرست
هوش مصنوعی: وقتی تابش خورشید قیامت فرا می‌رسد، چه شتاب و نگرانی‌ای بر آن کسی که سایه‌ی اسدالله، یعنی علی (ع)، بر سرش قرار دارد.
باشد محیط خاطر دریا نثار او
بحری که نظم معرفتش عقد گوهرست
هوش مصنوعی: به او که دریای معرفت را به شکلی نظم یافته درآورده است، احترام می‌گذاریم و محیط دل را به خاطر او قربانی می‌کنیم.
بر علم نه مجلد گردون بود محیط
لوح دلش که حامل این چار دفترست
هوش مصنوعی: علم به عنوان دانش و معرفتی بزرگ، مانند یک کتاب بزرگ و با ارزشی است که در دل انسان جای دارد و این دل حامل چهار دفتر مهم است. در واقع، این جمله بیان می‌کند که دل انسان مشابه ظرفی است که معرفت و علم را در خود جای می‌دهد و از محدودیت‌های دنیا فراتر می‌رود.
بهر بیان گوهر توحید خامه اش
پیوسته در محیط معانی شناورست
هوش مصنوعی: برای بیان زیبایی‌های وحدت و یگانگی خداوند، قلم همواره در دنیای مفاهیم در حال حرکت و گشت و گذار است.
تا جبرییل ناد علی بر نبی نخواند
ظاهر نشد بخلق خدا کوچه مظهرست
هوش مصنوعی: تا زمانی که جبرئیل دعای نادعلی را به پیامبر نخواند، خلقت خدا در کوچه‌ای که نشانه‌های او وجود دارد، نمایان نشد.
کشف ضمیر و سیر مقامات و طی ارض
بیرون ز گردش فلک و سیر اخترست
هوش مصنوعی: کشف حقایق درونی و پیشرفت در مراحل روحانی، و عبور از محدودیت‌های دنیوی و حرکت در مسیرهای دیگر تنها تحت تأثیر گردش‌های آسمانی و حرکت ستارگان نیست.
گر پیش ازو عدو بنیابت رسد چه شد
اینها علامت فلک سفله پرورست
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو قبل از آنکه به تو نزدیک شود، حواست را جمع نکنی، چه خواهد شد؟ این نشان‌دهنده این است که سرنوشت و تقدیر، گاهی به نفع افراد ضعیف عمل می‌کند.
شاهی که چند بار سر خود بخصم داد
او را کجا خیال سر و یاد افسرست
هوش مصنوعی: شاهی که چندین بار به دشمنان شکست خورده، دیگر چگونه می‌تواند به تاج و تخت خود فکر کند یا به یاد مقام و موقعیتش باشد؟
اسباب زیورش عمل و دانشست و بس
آنرا که ترک زیور و اسباب زیورست
هوش مصنوعی: زیور و زینت انسان فقط به انجام کار نیک و علم و دانش مربوط می‌شود. کسی که از این دو ویژگی بی‌بهره باشد، در واقع خود را از زیبایی‌ها و زینت‌های معنوی محروم کرده است.
خوانده در مدینه ی علمش همی رسول
دولت دران سری که هواخواه این درست
هوش مصنوعی: در شهر علم، رسول دولت به خوبی این موضوع را توضیح می‌دهد که افرادی که خواهان حقیقت هستند، باید به آن توجه کنند.
ارض مقدس نجف از طیب خلق او
چون خاک کعبه آب رخ هفت کشورست
هوش مصنوعی: زمین مقدس نجف به خاطر نیکی و پاکی موجوداتش مانند خاک کعبه، بهترین و باارزش‌ترین مکان است و از آنجا مانند آب‌های سرزمین‌های هفتگانه می‌جوشد.
بهر عیار بوته گدازان کوی فقر
مهر علی و آل چو گوگرد احمرست
هوش مصنوعی: در کوچه‌های فقر، محبت علی و اهل بیت مانند گوگرد سرخ است که به خاطر ارزش و نادری‌اش، مورد توجه و احترام قرار می‌گیرد.
بر انتقام خون جگرگوشه های او
باشد خدا گواه چه حاجت بمحضرست
هوش مصنوعی: خدا شاهد است که نیازی به حضور من نیست، چون انتقام خون عزیزان او بر عهده خودش است.
بس ناخوشست عیش جهان بر جهانیان
زیرا که در پیش الم فتنه و شرست
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا برای مردم خوشایند نیست، زیرا که قبل از خوشی‌ها، رنج و دردهای زیادی در پیش است.
بر آب زندگی نگشاید دهان خشک
آنرا که دیده از ستم کربلا ترست
هوش مصنوعی: کسی که در خاطره‌اش ستم‌ها و سختی‌های کربلا بر جا مانده، نمی‌تواند در برابر آب زندگی صحبت کند یا آرامش یابد، چرا که خشکی و تلخی آن یادها در دلش سنگینی می‌کند.
فرقست ازان شراب که آتش سزای اوست
تا آب ما که از کف ساقی کوثرست
هوش مصنوعی: این دو نوشیدنی با هم متفاوتند؛ یکی شرابی است که برایش آتش و عذاب در نظر گرفته‌اند و دیگری، آب ماست که از دست ساقی کوثر می‌ریزد و صفا و طراوت دارد.
باشد میان جمع موالی و خارجی
فرقی که در میان مسلمان و کافرست
هوش مصنوعی: بین دوستان و دشمنان باید تفاوتی وجود داشته باشد، مانند تفاوتی که بین یک مسلمان و یک کافر وجود دارد.
ای صفدری که شعله ی برق حسام تو
فتاح رزم خندق و مفتاح خیبرست
هوش مصنوعی: ای صفدری که قدرت و توانایی تو همانند نوری است که در میدان جنگ و در فتح قلعه‌ها به کار می‌آید.
از طاعت دو کون فزونتر نهاده اند
فضلی که در محاربه ی عمر و عنترست
هوش مصنوعی: فضیلت و برتری‌ای که در نبرد با عمر و عنتر وجود دارد، از عبادت و اطاعت از دو جهان بیشتر است.
سر دفتر سپاه ظفر پیکر ترا
حرف کتابه ی علم، الله اکبرست
هوش مصنوعی: در این بیان، به قدرت و عظمت علم و دانش اشاره شده است. گویا علم و معرفت، همچون کتابی است که برتری و اقتدار خداوند را در خود داشته و سپاه پیروزی به وجود می‌آورد. به عبارتی دیگر، علم و ایمان به خداوند می‌تواند منبع قدرت و موفقیت باشد.
دارد خدا میان تو و ابن عم تو
سری که در میان کلیم و برادرست
هوش مصنوعی: خداوند یک رازی میان تو و پسرعمویت دارد که مشابه رابطه‌ی میان حضرت موسی و برادرش است.
یکذره مهر روی تو در صورت عمل
با صد هزار ساله عبادت برابرست
هوش مصنوعی: محبت و محبت ورزی به تو در زندگی عملی، به اندازه‌ی صد هزار سال عبادت ارزش دارد.
مهریست با خیال تو پیوسته خلق را
این کز خیال می نروی مهر دیگرست
هوش مصنوعی: محبت تو همیشه در ذهن مردم است و این احساس باعث می‌شود که عشق واقعی دیگری وجود نداشته باشد.
کمتر ز ذره یی نتوان شد در اعتقاد
در هر که نیست مهر تو از ذره کمترست
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند کمتر از یک ذره در اعتقاد باشد، زیرا اگر کسی مهر و محبت تو را نداشته باشد، برایش هیچ ارزشی ندارد.
باید ز نور صیقل مهر تو روشنی
آیینه ی دلی که ز عصیان مکدرست
هوش مصنوعی: باید با نور محبت تو، دل که به خاطر گناهانش تیره و کدر شده، روشن و پاک شود.
نام تو بعد نام خدا و رسول اوست
حرفی که بر کتابه ی این هفت منظرست
هوش مصنوعی: شما در بالاترین مقام پس از خدا و پیامبر او قرار دارید و نام شما در دل سرمایه‌های ارزشمند این جهان جای دارد.
در بحر کبریای تو رفتن ز روی عقل
تمثیل آب خضر و خیال سکندرست
هوش مصنوعی: در دریای عظمت و بزرگی تو، تلاش برای درک و فهم از طریق عقل شبیه جستجو در آب زندگی بخش خضر و خیال و آرزوهای سکندر است.
فقر و فنای خاک نشینان کوی تو
برتر ز جاه و حشمت خاقان و قیصرست
هوش مصنوعی: نداشتن ثروت و زندگی ساده‌ی افرادی که در کنار تو هستند، از مقام و قدرت پادشاهان و قیصران نیز ارزشمندتر است.
فراش آستان سراپرده ی ترا
ز انجم گل چراغ وز شب دود مجمرست
هوش مصنوعی: پرچمدار درب خیمه‌ی تو همچون ستاره‌ای از گل روشن است و مانند دودی از شمع شبانگاهان می‌درخشد.
طاووس مرغزار ترا قرص آفتاب
همچون هلال یکشبه در دل شهپرست
هوش مصنوعی: در دل طبیعت، طاووس مانند ماه در آسمان است و زیبایی‌اش تو را محو خود می‌کند. زیبایی او به مانند تابش خورشید است که همگان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و جلوه‌ای خیره‌کننده دارد.
تازی صید گیر ترا خون خارجی
صد بار سازگارتر از شیر مادرست
هوش مصنوعی: تو که شکارچی هستی، بهتر است با تازی (سگی که برای شکار تربیت شده) صید کنی، زیرا او در این کار بسیار سازگارتر و بهتر از شیر مادرت خواهد بود.
شاها بگیر دست فغانی و جمع ساز
اجزای هستیش که پریشان و ابترست
هوش مصنوعی: ای شاه، دست شاعر را بگیر و اجزای وجودش را سامان بده، چرا که حال او آشفته و ناتمام است.
او را چه حد لاف غلامی ولی ز صدق
خاک ره بلال و هواخواه قنبرست
هوش مصنوعی: او به چه اندازه از غلامی سخن می‌گوید، اما حقیقت این است که به خاطر صدق و صداقت، در جایگاه خاک پای بلال و دوست‌دار قنبر است.
چون صبح تا ز مهر رخت میزنم نفس
لوح دلم چو خامه ی مشکین معطرست
هوش مصنوعی: هر صبح که به یاد زیبایی تو می‌افتam، دل من مانند دفتری سفید و خالی می‌شود که با عطر خوش مشک پر شده است.
هر بیت ازین قصیده که شمعیست دلفروز
پروانه ی خلاصیم از هول محشرست
هوش مصنوعی: هر کلام از این شعر مانند شمعی است که نورافشانی می‌کند و ما مانند پروانه‌ای هستیم که از روشنایی آن لذت می‌بریم. این شعر ما را از نگرانی‌های روز قیامت رها می‌کند.
تا بر زبان خامه ی ارباب علم و فضل
تحریر نسبت عرض و بحث جوهرست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تا زمانی که علم و دانش در کلام بزرگ thinkers و کارشناسان قرار دارد، برای تجزیه و تحلیل ویژگی‌ها و ماهیت چیزها مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.
بعد از ادای نام خدا و رسول باد
نام بزرگوار تو کان سکه برزست
هوش مصنوعی: پس از ذکر نام خدا و پیامبر، باد نام ارجمند تو را می‌آورم که همچون سکه‌ای با ارزش است.