گنجور

فصل ۷۰

اگر عشق بلاست و در وی بسی عناست اما قوت او از جفاست آن جفا که معشوق بر عاشق کند چون بحقیقت بنگری آن جفا از معشوق برای طلب وفاست زیرا که در مقام فراق مقام کردن و در پی خودی آرام کردن کثرت و دوئی است او می‌خواهد تا کثرت و دوئی عاشق بوحدت و یکیباز آید و در پی آن پیوندی پدید شود ای عزیز جنگ معشوق صلح آمیز بود و صلح او جنگ آمیز تا طلب مؤید شود و عشق مؤکد گردد و عاشقان کار افتادۀ دل بباد داده دانند که در ابتداء عشق جنگ و عتاب و کرشمه و ناز بود تا عشق محکم گردد و در میانۀ ارتکاب اخطار و ناترسیدن از هلاک و تلف مهجه روی نماید ودر آخر سکون بی حرکت و سکوتبی گفت و انتظاری جست بحاصل آمد و آنچه درین مراتب گفته‌اند بدین قریب است:

سکُونٌ ثُمَّ قَبضٌ ثُمَّ بَسطٌ
وَبَحرٌ ثُمّ نَهرٌ ثُمّ یبُسٌ

وُرودُ ثُم قُصودٌ ثُمّ شُهودٌ ثُمّ وُجودٌ ثُمّ خُمودٌ چنانکه گفته‌اند:

در عشق دلا بسی نشیب است و فراز
کاهو بره شیر گردد و تیهو باز
فصل ۶۹: ای برادر مقام فراق مقام انتظارست و درین راه چشم داشتن برای حصول معشوق در عالم خود شرکست او را چشم بر هم می‌باید نهاد و در خود طلب کرد و بیافت طرب کرد که او همیشه حاصل است و شبهت ازین اصل زایل است ای عزیز هستی او درنیستی تو جمال مینماید و نیستی درتو اصلی است و جوهری که تو باصل خود توانی بطبع باز شو تا همیشه واجد باشی. ای درویش تاب آفتاب قدم همیشه بر عدم تابنده است این ذرات وجود که بشهود او حاصلند سر از زوایۀ عدم برزده‌اند و ازو بقا یافته، عجب مکون ذرات بغروب آفتاب محقق می‌شود و ظهورشان بطلوع او اما این ذرات که تاب آفتاب شهود او از افق قدم تابنده است و لم یزل پاینده:فصل ۷۱: میان عاشق و معشوق بنوعی مناسبت باید تا عشقاز کمین مکون جمال نماید یکی از حکما این معنی در تقریری می‌آورد و نسبت آن بطیران طیور میکند و می‌نماید که طیور با غیر جنس خود الفت کمتر گیرند درین میان زاغی و کبوتری دیدند که با هم می‌پریدند عجب داشتند حکیم گفت میان ایشان در حالی مشاکلتی پدید آمده است که عروض آن موجب صحبت شده تفحص آن کردند دیدند که هر دو را عرجی عرضی حاصل شده بود فرمود که موجب ائتلاف ایشان درین پرواز این معنی بود و این سرّدقیق است ای عزیز چون در معنی یکی شوند و یگانگی ایشان بی شکی شود اگر در ظاهر یکی از دیگری غنی بود و مستغنی اما آن دیگری بدان یکی محتاج بود و مفتقر اما در باطن در هر دو یک معنی بود خفی از عقول بشری و ملکی که موجب مناسبت شده است یُحِبُّهُم وَ یُحِبِّونَهُ.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر عشق بلاست و در وی بسی عناست اما قوت او از جفاست آن جفا که معشوق بر عاشق کند چون بحقیقت بنگری آن جفا از معشوق برای طلب وفاست زیرا که در مقام فراق مقام کردن و در پی خودی آرام کردن کثرت و دوئی است او می‌خواهد تا کثرت و دوئی عاشق بوحدت و یکیباز آید و در پی آن پیوندی پدید شود ای عزیز جنگ معشوق صلح آمیز بود و صلح او جنگ آمیز تا طلب مؤید شود و عشق مؤکد گردد و عاشقان کار افتادۀ دل بباد داده دانند که در ابتداء عشق جنگ و عتاب و کرشمه و ناز بود تا عشق محکم گردد و در میانۀ ارتکاب اخطار و ناترسیدن از هلاک و تلف مهجه روی نماید ودر آخر سکون بی حرکت و سکوتبی گفت و انتظاری جست بحاصل آمد و آنچه درین مراتب گفته‌اند بدین قریب است:
هوش مصنوعی: عشق اگرچه به نظر سختی و مشکلاتی دارد، اما قدرت آن از سختی‌ها و رنج‌هایی ناشی می‌شود که معشوق به عاشق وارد می‌کند. اگر به عمق این رنج‌ها بنگریم، می‌بینیم که هدف آن، طلب وفا و صمیمیت است. در مرحله‌ی جدایی، معشوق کوشیده تا عاشق را به آرامش و وحدت برساند و اینطور خواسته که تکثر و دوگانگی عاشق به وحدت تبدیل شود و پیوندی برقرار گردد. ای عزیز، در این جنگی که معشوق به راه می‌اندازد، در واقع صلحی نهفته است و آرامش او می‌تواند به نوعی جنگ بنظر آید، همه اینها به منظور تأیید عشق و گسترش احساسات عاشقانه است. عاشقانی که دلشان آشفته است، می‌دانند که در آغاز عشق، جدل و ناز و کرشمه وجود دارد تا عشق قوی‌تر و پایدارتر شود. در میانه‌ی راه، احساس خطر و عدم اطمینان از نابودی در کنار بالا رفتن احساسات وجود دارد، اما در نهایت به سکون و آرامشی می‌رسند که در آن هیچ حرکتی وجود ندارد و در انتظار نتایج مطلوب می‌مانند. آنچه در این مراحل گفته شده، در این راستا قرار دارد.
سکُونٌ ثُمَّ قَبضٌ ثُمَّ بَسطٌ
وَبَحرٌ ثُمّ نَهرٌ ثُمّ یبُسٌ
هوش مصنوعی: ابتدا آرامش و سکون وجود دارد، سپس جمع و فشردگی و بعد از آن گسترش و توسعه رخ می‌دهد. پس از این مراحل، دریا و سپس رودخانه‌ای ظاهر می‌شود و در نهایت به خشکی می‌رسیم.
وُرودُ ثُم قُصودٌ ثُمّ شُهودٌ ثُمّ وُجودٌ ثُمّ خُمودٌ چنانکه گفته‌اند:
هوش مصنوعی: وارد شدن، سپس قصد کردن، سپس مشاهده کردن، سپس وجود یافتن، و در نهایت آرام گرفتن، همانطور که گفته شده است:
در عشق دلا بسی نشیب است و فراز
کاهو بره شیر گردد و تیهو باز
هوش مصنوعی: در عشق، دلتنگی‌ها و خوشی‌ها فراوان وجود دارد؛ مانند اینکه ممکن است یک موجود ضعیف ناگهان قوی و شجاع شود و یا موجودی تندپرواز، آرام و ساکن گردد.