فصل ۶۴
عاشق معشوق را از او اوتر بود پندار پیوندی درو پدید آید و بجائی رسد که گوید:
معشوق منم اگرچه بیخویشتنم
اَنَاالحقُ و سُبْحانی سرّ این معنی است:
چندان نازست ز عشق با جان و تنم
گویا که تو عاشقی و معشوق منم
فصل ۶۳: کمال حسن معشوق جز در آینۀ عشق نتوان دید و ازین جهت وجود عاشق برای اظهار حسن معشوق باید، ای درویش اگرچه معشوق بسرمایۀ حسن غنی است و از وجود همه مستغنی است اما وی را برای اظهار خود برخود آینۀ باید تا خود را دریابد و این معنی غوری دارد:فصل ۶۵: کار عشق آنگاه تمام شود که عاشق معشوق شود و ورق بگردد بی آنکه از عشق عاشق چیزی بکاهد یا در حسن معشوق چیزی بیفزاید زیرا که حسن معشوق را لازمه وجودست زوال آن با بقاء ذات او ممتنع بود و عشق در عاشق اگرچه زایدست بر وجود او و از خارج درو آمده است اما بقوت حسن معشوق که ذریعۀ اوست اوصاف او را در خود مضمحل گردانیده است و بجای خود همه خود ثابت شده و چون عاشق معشوق شود هر آینه معشوق عاشق شود بی آنکه وصل او ازو نقل کند و بدین پیوندد ای درویش اگر دیدۀ نهان بین بگشائی ببینی که عشق و عاشق و معشوق هر سه یکی است و این اصل بی شبهتی و شکی است شیخ اوحدالدین کرمانی گوید:
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشق معشوق را از او اوتر بود پندار پیوندی درو پدید آید و بجائی رسد که گوید:
هوش مصنوعی: عاشق بیشتر از خود معشوق به او وابسته است و تصور میکند که رابطهای میان آن دو به وجود آمده است؛ به گونهای که بعد از مدتی به جایی میرسد که میگوید:
معشوق منم اگرچه بیخویشتنم
هوش مصنوعی: معشوق من هستم، هرچند که خودم را نمیشناسم.
اَنَاالحقُ و سُبْحانی سرّ این معنی است:
هوش مصنوعی: من حقیقت هستم و پاکی من، راز این معنی است.
چندان نازست ز عشق با جان و تنم
گویا که تو عاشقی و معشوق منم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که عشق و محبت بین ما بسیار زیاد است، بهگونهای که من احساس میکنم تو عاشق من هستی و من معشوق تو هستم.