گنجور

فصل ۶۳

کمال حسن معشوق جز در آینۀ عشق نتوان دید و ازین جهت وجود عاشق برای اظهار حسن معشوق باید، ای درویش اگرچه معشوق بسرمایۀ حسن غنی است و از وجود همه مستغنی است اما وی را برای اظهار خود برخود آینۀ باید تا خود را دریابد و این معنی غوری دارد:

ما آینه‌ایم و او جمالی دارد
او را ز برای دید او دریابیم

اَلمؤمِنُ مِرأةُ المؤمن سرّاین معنی است بدین نسبت عاشق بحسن معشوق از معشوق قریبترست اگرچه میان عکس و عین مباینت نیست و بحقیقت در عالم عقل قابل مِمّا یَقْبَلُهُ قریبتر می‌نماید از فاعل، چون عاشق در غلبات عشق معشوق را از او اوترست و از خود خودتر روا بود که برو از دیدۀ او غیرت برد و چون وجود خود را آینۀ دید او شناسد وجود خود را خواهد که در دریای نیستی اندازد تا او خود را بواسطۀ او بیند زیرا که برو هم ازو غیرت می‌برد و این عظیم وقتی دارد بیذوق معلوم نگردد و درین معنی گفته‌اند:

یا رب بستان داد من ازجان سکندر
کو آینۀ ساخت که دروی نگری تو

ای درویش چون معشوق آینه ساز بود عاشق همیشه از غیرت درگداز بود:

خواهم که ز دور در جمالت نگرم
می نتوانم از آنکه بی پا و سرم
از عالم خود اگر تو ای مایۀ حسن
نظارۀ حسن خود کنی رشک برم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کمال حسن معشوق جز در آینۀ عشق نتوان دید و ازین جهت وجود عاشق برای اظهار حسن معشوق باید، ای درویش اگرچه معشوق بسرمایۀ حسن غنی است و از وجود همه مستغنی است اما وی را برای اظهار خود برخود آینۀ باید تا خود را دریابد و این معنی غوری دارد:
هوش مصنوعی: کمال و زیبایی محبوب تنها در آینه عشق قابل مشاهده است و به همین دلیل وجود عاشق لازم است تا زیبایی محبوب خود را نشان دهد. ای درویش، اگرچه محبوب دارای تمام زیبایی‌هاست و نیاز به هیچ چیز دیگری ندارد، ولی برای اینکه خود را بشناسد به یک آینه نیاز دارد تا جلوه‌اش را ببیند. این موضوع عمق و معنای خاصی دارد.
ما آینه‌ایم و او جمالی دارد
او را ز برای دید او دریابیم
هوش مصنوعی: ما مانند آینه‌ایم و او زیبایی دارد؛ ما باید به خاطر دیدن او، تلاش کنیم و آماده شویم.
اَلمؤمِنُ مِرأةُ المؤمن سرّاین معنی است بدین نسبت عاشق بحسن معشوق از معشوق قریبترست اگرچه میان عکس و عین مباینت نیست و بحقیقت در عالم عقل قابل مِمّا یَقْبَلُهُ قریبتر می‌نماید از فاعل، چون عاشق در غلبات عشق معشوق را از او اوترست و از خود خودتر روا بود که برو از دیدۀ او غیرت برد و چون وجود خود را آینۀ دید او شناسد وجود خود را خواهد که در دریای نیستی اندازد تا او خود را بواسطۀ او بیند زیرا که برو هم ازو غیرت می‌برد و این عظیم وقتی دارد بیذوق معلوم نگردد و درین معنی گفته‌اند:
هوش مصنوعی: مؤمن، همانند زن مؤمن، در سِرّی نهفته است که به عشق و محبت می‌انجامد. در این رابطه، عاشق به خاطر زیبایی معشوق، به او نزدیک‌تر است، حتی اگر میان تصویر و واقعیت تفاوتی وجود داشته باشد. در حقیقت، در دنیای عقل، عاشق به آنچه که می‌خواهد نزدیک‌تر نشان می‌دهد. عاشق به خاطر شدت احساس هایش، معشوق را برتر از خودش می‌داند و درست است که از دید او دیگران نیز غیرت می‌آورند. او وجود خود را مانند آینه‌ای می‌بیند که باید برای دیدن معشوق، خود را به دریای نیستی بیفکند. زیرا او نیز به خاطر محبوبش احساس غیرت می‌کند و این حالتی عمیق و غیرقابل درک است.
یا رب بستان داد من ازجان سکندر
کو آینۀ ساخت که دروی نگری تو
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، مرا از جان سکندر بستان و آن آینه‌ای را به من بده که درویش تو را در آن ببیند.
ای درویش چون معشوق آینه ساز بود عاشق همیشه از غیرت درگداز بود:
هوش مصنوعی: ای درویش، زمانی که معشوقی مانند آینه درست کرد، عاشق همیشه به خاطر حس غیرت خود در عذاب و رنج بود.
خواهم که ز دور در جمالت نگرم
می نتوانم از آنکه بی پا و سرم
هوش مصنوعی: می‌خواهم از دور جمال تو را تماشا کنم، اما نمی‌توانم زیرا بی‌پایان و بی‌سر هستم.
از عالم خود اگر تو ای مایۀ حسن
نظارۀ حسن خود کنی رشک برم
هوش مصنوعی: اگر از دنیای خودت خارج شوی و به تماشای زیبایی خود بپردازی، باعث حسادت من خواهی شد.