گنجور

فصل ۴۸

گاه بود که عاشق از کثرت درد و قوت از عاج در بیابان هوا شود و سرگردان گردد تا به حدی که عشق را منکر شود و آن را منکری داند از منکرات و ترک آن را موجب قربت شناسد. عشق گوید که این هوس است اگرچه نفس قالَ اِنی تُبتُ الان.. آن توبه چون ایمان باس کفار بی اصل همانا این هوس از ولایت دل زاید به مدد هواء حس نفس اماره که با او گوید:

از عشق که کرد ای دل ابله توبه
تا من کنم از وصال آن مه توبه
شب تیره و باده روشن و خلوت خاص
او حاضر و من عاشق و آنگه توبه

و گاه بود که در عین ولع از آن توبه توبه کند مر آن توبه را خوبه پندارد و معصیت انگارد و گوید تَوبَةٌ اَقبَحُ مِن خَوبَةٍ:

آن توبه که از دیدن روی تو بود
واللّه ز صد گنه بتر پندارم

چون بدین مقام رسد در عشق پخته گردد اگرچه خام بود ولیکن به حقیقت بدان که تا عاشق از خود نپردازد با عشق نسازد چون او خود را نباشد معشوق به لطف او را باشد اَنَا لَکُم اِن شِئتُم اَو اَتَیتُم گفتن گیرد تا عاشق منکر بود و عشق به نزد او منکر، معشوق در هودج کبریا بود چون نقد وجود خود را در مقمره‌ی عشق درباخت و با ملامتیان راه عشق بساخت سر در گریبان درد کشد و پای در دامن محنت آورد معشوق برای اظهار کرشمه‌ی حسن و زیبابی پرده براندازد و صد هزار کس را در یکدیگر اندازد و عشق ندا می‌کند:

کو عیسی روحانی تا معجز خود بیند
کو یوسف کنعانی تا جسم براندازد
کو تایب صد ساله تا بر شکن زلفش
حالی به سر‌اندازی دستار در اندازد

باشد که درین مقام معشوق بدو اقبال کند و وجودش قابل دید جمال کند به جاذبه‌ی لطف او را بر در سرادق حسن حاضر کند و به خودش در خود ناظر کند تا بدو بینا شود و این دید او او را ذلکَ سِرّ.

از دایره وجود گر برکشدت
وز دام بلا به قهر اندر کشدت
تا عین ترا به عالم خود بیند
بی‌خود کند و به مهر دربر کشدت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گاه بود که عاشق از کثرت درد و قوت از عاج در بیابان هوا شود و سرگردان گردد تا به حدی که عشق را منکر شود و آن را منکری داند از منکرات و ترک آن را موجب قربت شناسد. عشق گوید که این هوس است اگرچه نفس قالَ اِنی تُبتُ الان.. آن توبه چون ایمان باس کفار بی اصل همانا این هوس از ولایت دل زاید به مدد هواء حس نفس اماره که با او گوید:
هوش مصنوعی: گاهی انسان عاشق به خاطر شدت درد و فشارهایی که تحمل می‌کند، دچار سردرگمی می‌شود و به جایی می‌رسد که عشق را انکار می‌کند و آن را در زمره‌ منکرات می‌شمارد و ترک آن را راهی برای نزدیک‌تر شدن به خدا می‌داند. عشق به او می‌گوید که این تنها یک هوس است، حتی اگر نفسش بگوید که دیگر به این حالت برنمی‌گردد. اما اینگونه توبه کردن مانند ایمان آوردن کفار است، چرا که این هوس از ناحیه‌ دل سرچشمه می‌گیرد و تحت تأثیر هوای نفس است که دائماً با او صحبت می‌کند.
از عشق که کرد ای دل ابله توبه
تا من کنم از وصال آن مه توبه
هوش مصنوعی: ای دل ساده، از عشق توبه کن، چرا که من نمی‌توانم از وصال آن ماه توبه کنم.
شب تیره و باده روشن و خلوت خاص
او حاضر و من عاشق و آنگه توبه
هوش مصنوعی: شب تاریک و شراب روشن در مکانی خلوت، او در آنجا حاضر است و من عاشق، سپس به توبه روی آورده‌ام.
و گاه بود که در عین ولع از آن توبه توبه کند مر آن توبه را خوبه پندارد و معصیت انگارد و گوید تَوبَةٌ اَقبَحُ مِن خَوبَةٍ:
هوش مصنوعی: گاهی پیش می‌آمد که شخصی با اینکه به شدت به توبه تمایل داشت، از آن توبه کرده و توبه را به خوبی می‌پنداشت و گناه را بد می‌دانست و می‌گفت: "توبه بدتر از گناه است."
آن توبه که از دیدن روی تو بود
واللّه ز صد گنه بتر پندارم
هوش مصنوعی: توبه‌ای که به خاطر دیدن چهره تو باشد، قسم به خدا، از صد گناه بدتر است.
چون بدین مقام رسد در عشق پخته گردد اگرچه خام بود ولیکن به حقیقت بدان که تا عاشق از خود نپردازد با عشق نسازد چون او خود را نباشد معشوق به لطف او را باشد اَنَا لَکُم اِن شِئتُم اَو اَتَیتُم گفتن گیرد تا عاشق منکر بود و عشق به نزد او منکر، معشوق در هودج کبریا بود چون نقد وجود خود را در مقمره‌ی عشق درباخت و با ملامتیان راه عشق بساخت سر در گریبان درد کشد و پای در دامن محنت آورد معشوق برای اظهار کرشمه‌ی حسن و زیبابی پرده براندازد و صد هزار کس را در یکدیگر اندازد و عشق ندا می‌کند:
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به مرتبه‌ای از عشق برسد، حتی اگر در ابتدا خام باشد، به تدریج پخته و بالغ خواهد شد. اما باید بدانیم که عاشق تا زمانی که خود را کنار نگذارد و عشق را نپذیرد، نمی‌تواند با عشق واقعی ارتباط برقرار کند. به همین دلیل، وقتی که عاشق خود را فراموش کند، معشوق به لطف و محبت او نزدیک می‌شود. در این حالت، عاشق همچنان از عشق خود انکار می‌کند و عشق برای او نامفهوم به نظر می‌رسد. معشوق در جایگاهی بس بزرگ و بلندمرتبه قرار دارد و عاشق باید نخست وجود خود را در عشق فدای کند. او با چالش‌ها و دردها مواجه می‌شود و با تحمل سختی‌ها از عشق پیروی می‌کند. معشوق با افشای زیبایی‌های خود، دیگران را به هم می‌زند و عشق در دل عاشق طنین‌انداز می‌شود.
کو عیسی روحانی تا معجز خود بیند
کو یوسف کنعانی تا جسم براندازد
هوش مصنوعی: کجاست عیسی روحانی که معجزه‌ی خود را ببیند و کجاست یوسف کنعانی که بر تن خود غالب شود؟
کو تایب صد ساله تا بر شکن زلفش
حالی به سر‌اندازی دستار در اندازد
هوش مصنوعی: کسی را که سال‌ها در عشق و دلدادگی تمرین و تجربه داشته باشد، وقتی به زلف معشوق نگاه کند، با یک حرکت می‌تواند با هیجان و شوق سرش را به سوی او بگرداند و نشان دهد که تحت تأثیر قرار گرفته است.
باشد که درین مقام معشوق بدو اقبال کند و وجودش قابل دید جمال کند به جاذبه‌ی لطف او را بر در سرادق حسن حاضر کند و به خودش در خود ناظر کند تا بدو بینا شود و این دید او او را ذلکَ سِرّ.
هوش مصنوعی: باشد که در این مقام، معشوق به او لبیک بگوید و وجود او را قابل دیدن زیبایی‌های خود سازد. با جاذبه‌ی لطفش او را به درگاه زیبایی حاضر کند و خودش را در خود ببیند تا به واسطه‌ی این دید، به او بینا شود و این دید، او را به راز و رمز خاصی سوق دهد.
از دایره وجود گر برکشدت
وز دام بلا به قهر اندر کشدت
هوش مصنوعی: اگر از دایره وجود تو را خارج کند و از دام بلا با خشم بیرون بکشاند.
تا عین ترا به عالم خود بیند
بی‌خود کند و به مهر دربر کشدت
هوش مصنوعی: تا وقتی که او تو را در دنیای خود ببیند، بی‌اختیار عاشق می‌شود و تو را با محبت در آغوش خواهد گرفت.