فصل ۴۰
اگر عاشق خواهد که به قوت خود به عالم معشوق رسد محال بود مثال او چنان بود که مورچهای از هند قصد مکه کند و به پای ضعیف خود راه بریدن گیرد محال بود که برسد اگر خود را بر بال کبوتری تیز پر بندد تا او را به یک روز به حرکات اجنحهٔ مطهرهٔ خود به مقصد او رساند وصول او به مقصد او محال نبود. ای برادر، تو آن مور ضعیفی که از هند امکان قصد مکه مقدسه کردهای اگر به پای ضعیف بشریت سر در بیابان بیپایان بیخودی نهی و خواهی که برسی محال است محال بلکه ضلالت است و ضلال:
راهی که فرشتگان در آن پا ننهند
آن راه به پای خود بریدن نتوان
اگر سعادت مساعدت نماید مورچهی وجود خود را بر شاهباز وکر قویت (کذا) که عشقش خوانند بربند که او آنجایی است برای اکمال ناقصان عالم طبیعت اینجایی شده است تا ترا برساند.
فصل ۳۹: آن سر خیل مهجوران را کمالی هست. آری دست تلبیس در کمر صد و بیست و چهار هزار مرد مردانه که روندگان عالم تقدیس بودهاند کرده باشد وَما اَرْسَلنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسولِ وَلانَبی الّا اِذا تَمنّی اَلْقَی الشَیطانُ فی اُمنِیَّتِهِ. بی کمال نبود ابوالقاسم گرگانی قدَّس اللّه روحَهُ گفتی چندین سال است تا روندهٔ ابلیس صفت طلب میکنم و نمییابم آنجا که نظر سر اوست کس را بدان راه نیست از آن به زبان حال میگوید:فصل ۴۱: عاشقی از کمال شوق و قلق و ضجرت بر در سرای معشوق آمد حلقه بر سندان زد و در وله و حیرت افتاد بر ضمیرش گذر کرد که اگر معشوق گوید کیست چه گویم اگر گویم منم گوید ترا با توییِ تو در عالمِ ما بار نیست و در ولایت ما کا رنه و اگر گویم تویی گوید من در هودج کبریاء خود متمکنم و از وجود تو مستغنی باز شو و در گداز شو مسکین تا در زد بر قدم انتظار بیچاره و زار و شرمسار بماند و میگفت:
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر عاشق خواهد که به قوت خود به عالم معشوق رسد محال بود مثال او چنان بود که مورچهای از هند قصد مکه کند و به پای ضعیف خود راه بریدن گیرد محال بود که برسد اگر خود را بر بال کبوتری تیز پر بندد تا او را به یک روز به حرکات اجنحهٔ مطهرهٔ خود به مقصد او رساند وصول او به مقصد او محال نبود. ای برادر، تو آن مور ضعیفی که از هند امکان قصد مکه مقدسه کردهای اگر به پای ضعیف بشریت سر در بیابان بیپایان بیخودی نهی و خواهی که برسی محال است محال بلکه ضلالت است و ضلال:
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به نیروی خود به محبوبش برسد، این امکانپذیر نیست. این را میتوان با مثالی توضیح داد: مانند یک مورچه که از هندوستان میخواهد به مکه برود و با پای ضعیف خود حرکت کند، محال است که به هدفش برسد. اما اگر آن مورچه روی پر یک کبوتر تندپر بنشیند، ممکن است در یک روز با بالهای پاک آن کبوتر به مقصدش برسد. ای برادر، تو نیز مانند آن مورچه ضعیفی هستی که از هندوستان میخواهی به مکه برسی. اگر با پای ضعیف بشریت بخواهی در دنیای بینهایت گمشده قرار گیری، رسیدن به مقصدت غیرممکن و نادرست خواهد بود.
راهی که فرشتگان در آن پا ننهند
آن راه به پای خود بریدن نتوان
هوش مصنوعی: به راهی که فرشتگان قدم نمیگذارند، نمیتوان با پای خود قدم گذاشت و از آن عبور کرد.
اگر سعادت مساعدت نماید مورچهی وجود خود را بر شاهباز وکر قویت (کذا) که عشقش خوانند بربند که او آنجایی است برای اکمال ناقصان عالم طبیعت اینجایی شده است تا ترا برساند.
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی کمک کند، وجود خود را مانند یک مورچه به قدرت و شکوهی رساند که عشق نامیده میشود. او در اینجا قرار گرفته تا نقصهای موجود در طبیعت را تکمیل کند و تو را به مقصود برساند.