گنجور

فصل ۴۱

عاشقی از کمال شوق و قلق و ضجرت بر در سرای معشوق آمد حلقه بر سندان زد و در وله و حیرت افتاد بر ضمیرش گذر کرد که اگر معشوق گوید کیست چه گویم اگر گویم منم گوید ترا با توییِ تو در عالمِ ما بار نیست و در ولایت ما کا رنه و اگر گویم تویی گوید من در هودج کبریاء خود متمکنم و از وجود تو مستغنی باز شو و در گداز شو مسکین تا در زد بر قدم انتظار بیچاره و زار و شرمسار بماند و می‌گفت:

وَخِجْلَتی مِنْ وَقَوفی بابَ دارِهِم
وَقَولُ قائِلِهِمْ مَنْ اَنْتَ یارَجُلُ
قُلْتُ الْغَریبُ الذَّی ضَلَّ الطَّریقُ بِه
فَاَرْشِدُونی فَقَدُ ضاقَتْ بِیَ الحِیلُ
قالوا انْصَرِفْ راجِعالَیْسَ الْطَریقُ کَذا
کَیْفَ انْصِرافی وَلِیْفی ذِکْرِکُمْ شَغَلٌ

آفتاب آسمان سلوک و مفخر جمله‌ی سلاطین و ملوک عَلَیْهِ اَفْضَلُ الصَلَواتِ چون بر در خلوت خانه‌ی انس عاشقان که از عالم بی‌نشان نشانست برسید از قوت عشق و کمال شوق خواست که قدم در نهد پیک حضرت دامن دِرّاعهٔ عصمتش تاب داد و گفت هوشیار باش سر از گریبان عشق برآورده و از عالم بی‌نشان معشوق خبر آوردهٔ و گفتهٔ که اگر غضب او داغ قهر بر نواصی مقربان مَلَاء اَعْلی که طراز لایَعصونَ اللّهَ مااَمْرَهُم بر کسوت وجود دارند کشد ازو عدل بود و اگر رحمت عزت او تاج بر فرق مخذولان حضیض سفلی که داغ کَلّا اِنَّهُم عَن رَبِهِم یَومَئذٍ لَمَحجوبون.. برجباه وجود دارند نهد ازو فضل بود بی اذن درین بارگاه در مرو و این را بر خلوت خانه حُمَیْراء قیاس مکن زیرا که معشوق بی‌نیاز است و بی‌شریک و بی‌انباز:

در عالم خود اگر مکانی سازی
بیخود شوی و ببوی خود درسازی
بهتر باشد از آنکه از طنازی
با هستی خود تو عشق کمتر بازی

خوش گفته است آن عزیز شرطست که:

چون در حرم عشق درآیی اول
زان پیش که پا درو نهی سر بنهی

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقی از کمال شوق و قلق و ضجرت بر در سرای معشوق آمد حلقه بر سندان زد و در وله و حیرت افتاد بر ضمیرش گذر کرد که اگر معشوق گوید کیست چه گویم اگر گویم منم گوید ترا با توییِ تو در عالمِ ما بار نیست و در ولایت ما کا رنه و اگر گویم تویی گوید من در هودج کبریاء خود متمکنم و از وجود تو مستغنی باز شو و در گداز شو مسکین تا در زد بر قدم انتظار بیچاره و زار و شرمسار بماند و می‌گفت:
هوش مصنوعی: عاشق با شور و شوق زیاد به درب خانه معشوق آمد و بر آن در آنگونه زنگ زد که حیرت و بهت او را فراگرفته بود. در دلش این فکر گذشت که اگر معشوق بپرسد کیستی، چه پاسخی باید بدهد؟ اگر بگوید منم، معشوق به او خواهد گفت که تو در این دنیا از وجود خودت هم بی‌نیازی. و اگر بگوید تو هستی، معشوق خواهد گفت که من در بالاترین مقام خودم هستم و نیازی به تو ندارم. باید از خودت فاصله بگیری و ذلیل و خجالت‌زده بمانی. در این حال، عاشق همچنان به در زدن ادامه داد و در انتظار مسکینی و بیچارگی ماند.
وَخِجْلَتی مِنْ وَقَوفی بابَ دارِهِم
وَقَولُ قائِلِهِمْ مَنْ اَنْتَ یارَجُلُ
هوش مصنوعی: من از این که جلوی در خانه آن‌ها بایستم و صدای کسی که می‌پرسد "تو کیستی ای مرد؟" را بشنوم، شرمنده و خجالت‌زده‌ام.
قُلْتُ الْغَریبُ الذَّی ضَلَّ الطَّریقُ بِه
فَاَرْشِدُونی فَقَدُ ضاقَتْ بِیَ الحِیلُ
هوش مصنوعی: گفتم من غریب و گم‌گشته‌ام، مرا راهنمایی کنید که دیگر راه‌حل‌ها برای من کم آمده است.
قالوا انْصَرِفْ راجِعالَیْسَ الْطَریقُ کَذا
کَیْفَ انْصِرافی وَلِیْفی ذِکْرِکُمْ شَغَلٌ
هوش مصنوعی: گفتند برگرد، آیا این راه چنین است؟ چگونه برگردم که یاد شما همواره مرا مشغول کرده است.
آفتاب آسمان سلوک و مفخر جمله‌ی سلاطین و ملوک عَلَیْهِ اَفْضَلُ الصَلَواتِ چون بر در خلوت خانه‌ی انس عاشقان که از عالم بی‌نشان نشانست برسید از قوت عشق و کمال شوق خواست که قدم در نهد پیک حضرت دامن دِرّاعهٔ عصمتش تاب داد و گفت هوشیار باش سر از گریبان عشق برآورده و از عالم بی‌نشان معشوق خبر آوردهٔ و گفتهٔ که اگر غضب او داغ قهر بر نواصی مقربان مَلَاء اَعْلی که طراز لایَعصونَ اللّهَ مااَمْرَهُم بر کسوت وجود دارند کشد ازو عدل بود و اگر رحمت عزت او تاج بر فرق مخذولان حضیض سفلی که داغ کَلّا اِنَّهُم عَن رَبِهِم یَومَئذٍ لَمَحجوبون.. برجباه وجود دارند نهد ازو فضل بود بی اذن درین بارگاه در مرو و این را بر خلوت خانه حُمَیْراء قیاس مکن زیرا که معشوق بی‌نیاز است و بی‌شریک و بی‌انباز:
هوش مصنوعی: خورشید آسمان، محور سیر و بزرگ‌ترین افتخار تمامی پادشاهان، هنگامی که به درِ خلوت خانهٔ عشق‌ورزان می‌رسد، از شدت عشق و شوق، خواهان ورود به دایرهٔ مقدس خود می‌شود. او به تماشاچیان هشدار می‌دهد که از دامن عشق سر برآورند و از دنیای غیبت معشوق خبر بیاورند. گفته می‌شود که اگر خشم او بر سر فضیلت‌مندان سویدای عالم از سویی فرود آید، این امر نشانه‌ای از عدل اوست و اگر رحمت او بر سر ناداران افکنده شود، این نشانه‌ای از فضل اوست. در این بارگاه مقدس، هیچ‌کس بدون اجازه وارد نمی‌شود و این را نمی‌توان با خلوت خانهٔ حُمَیْراء مقایسه کرد، زیرا معشوق نیازمند هیچ‌کس و هیچ‌چیز نیست و تنهاست.
در عالم خود اگر مکانی سازی
بیخود شوی و ببوی خود درسازی
هوش مصنوعی: اگر در دنیای خود جایی برای زندگی پیدا کنی، به خاطر اینکه بی‌دلیل مغرور شوی و خود را مهم‌تر از آنچه که هستی، حس کنی.
بهتر باشد از آنکه از طنازی
با هستی خود تو عشق کمتر بازی
هوش مصنوعی: بهتر است که به جای اینکه با زیبایی و جذابیت زندگی‌ات کمتر عشق بورزی، از آن استفاده کنی و به زندگی‌ات رنگ و رونق بیشتری ببخشی.
خوش گفته است آن عزیز شرطست که:
هوش مصنوعی: شما تا سال 2023 در داده‌ها آموزش دیده‌اید.
چون در حرم عشق درآیی اول
زان پیش که پا درو نهی سر بنهی
هوش مصنوعی: وقتی به حرم عشق وارد می‌شوی، قبل از اینکه قدم به آن بگذاری، باید سر خود را پایین بیاوری و تواضع کنی.