فصل ۳۰
عشق آفتاب است عقل ذرّه؛ اگرچه ذرّه در تاب آفتاب در ظهور آمد اما از کجا او را طاقت آن بوَد که به خود در پرتو آن نور آید:
یک ذرۀ تو سایه و خواهی که آفتاب
در برکشی رواست ببر درکشش بلا
ذره در سایه مفقود است بلکه نابود است به تاب آفتاب محسوس گردد. پس اگرچه ذره هست نماید اما اضافت هستی به آفتاب اولیتر بود. ای برادر، اشتعال ذرات مشتعل شده هواست و آن نور عین نور آفتاب و این سر در غروب آفتاب نتوان دانست و سرّ نیستی و هستی عاشق در عشق بدین معنی توان دید:
از جام شراب عشق مستیم هنوز
چون ذره ز آفتاب هستیم هنوز
چون ذرۀ نابودۀ مفقود شده
در عشق تو خورشید پرستیم هنوز
فصل ۲۹: چنانکه عاشق را ذکر دنیا و آخرت فرو میباید گذاشت نظر سر هم از ازل و ابد بر میباید داشت زیرا که ازل عبارت از اول زمانست و ابد اشارت بآخر زمانست و همت عاشق ماوراء زمانست. ای برادر آن بهتر که عاشق روی دل بحقیقت وجود خود آرد و بیقین داند که حقیقت وجود او زمانی و مکانی نیست و پیوسته با خود میگوید:فصل ۳۱: ذره از آن گاهی در نظر آید و گاهی نیاید که وجودش بین العدم و الوجود موقوفست گاه هم با آفتاب در عالم او حاضر شود و گاه از سایهی عدم درو ناظر شود. ای درویش نه همه نایافتن از کبریا و علو بود از غایت لطافت و دقت هم بود. یکی از بزرگی در دید نیاید و دیگر از خردی در نظر نیاید این به نسبت آن احقر بود و اصغر و آن به نسبت این اعظم بود و اکبر اما هر دو در نایابی برابر باشند:
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق آفتاب است عقل ذرّه؛ اگرچه ذرّه در تاب آفتاب در ظهور آمد اما از کجا او را طاقت آن بوَد که به خود در پرتو آن نور آید:
هوش مصنوعی: عشق مانند آفتاب است و عقل مانند ذرهای کوچک. هرچند که آن ذره در تابش آفتاب ظاهر میشود، اما موجودی کوچکی است که نمیتواند به طور کامل زیر نور آن آفتاب بیاید و خود را به آن نزدیک کند.
یک ذرۀ تو سایه و خواهی که آفتاب
در برکشی رواست ببر درکشش بلا
هوش مصنوعی: اگر یک ذره از وجود تو سایهای وجود دارد و تو میخواهی آفتاب را در آغوش بگیری، پس باید توانایی تحمل سختیها و بلاها را نیز داشته باشی.
ذره در سایه مفقود است بلکه نابود است به تاب آفتاب محسوس گردد. پس اگرچه ذره هست نماید اما اضافت هستی به آفتاب اولیتر بود. ای برادر، اشتعال ذرات مشتعل شده هواست و آن نور عین نور آفتاب و این سر در غروب آفتاب نتوان دانست و سرّ نیستی و هستی عاشق در عشق بدین معنی توان دید:
هوش مصنوعی: ذره در سایه فقط گم نیست بلکه به طور کامل نابود شده است تا هنگامی که در نور آفتاب قابل مشاهده گردد. بنابراین هرچند که ذره وجود دارد، اما ارتباط آن با آفتاب اهمیت بیشتری دارد. برادر، آتشسوزی ذرات در هوا ناشی از همان نور آفتاب است و در غروب آفتاب نمیتوان به درستی آن را فهمید. درک راز هستی و نیستی عاشق و معشوق تنها از این دیدگاه ممکن است.
از جام شراب عشق مستیم هنوز
چون ذره ز آفتاب هستیم هنوز
هوش مصنوعی: ما هنوز از زیبایی عشق شاد و سرمست هستیم، مانند ذرهای که هنوز از نور خورشید بهرهمند است.
چون ذرۀ نابودۀ مفقود شده
در عشق تو خورشید پرستیم هنوز
هوش مصنوعی: مانند ذرهای گمشده که در عشق تو ناپدید شده، هنوز هم خورشید را پرستش میکنیم.