گنجور

فصل ۱۶۶

اگر عاشق را در دار فنا بفنا شعور بود زهی درد و قلق که در جان وی پدید آید زیرا که مشاهده جمال بخود موجب لذت بود بغیر و چون لذت نبود و جوهر وجود از لذت والم خالی نبود روا نبود که بود زیرا که جوهر قابل متضّادان است عَلی سَبیل البَدَل.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر عاشق را در دار فنا بفنا شعور بود زهی درد و قلق که در جان وی پدید آید زیرا که مشاهده جمال بخود موجب لذت بود بغیر و چون لذت نبود و جوهر وجود از لذت والم خالی نبود روا نبود که بود زیرا که جوهر قابل متضّادان است عَلی سَبیل البَدَل.
هوش مصنوعی: اگر شخصی که عاشق است در دنیای فنا، شعور و آگاهی نداشته باشد، چه درد و رنجی در وجود او به وجود می‌آید. زیرا دیدن زیبایی و جمال، خود سبب لذت است و در جایی که لذتی وجود ندارد، جوهر وجود نمی‌تواند خالی از لذت باشد. بنابراین، نمی‌توانست وجود داشته باشد، زیرا جوهر وجود می‌تواند حالت‌های متضاد را تجربه کند.