گنجور

فصل ۱۲۶

اگر خطاب شود عاشق را در هنگام طلب دیدار که برو دیدۀ که شایستۀ دیدار ما باشد بیار تا پرده برداریم ودیده ترا بر جمال خود گماریم چه گوید همانا که لَنْ تَرانی مراد از چنین جوابیست عزیزی گفته است:

گفتم که ز رخ پردۀ عزت بردار
بسیار ببین منتظر آن دیدار
آن یار مرا گفت نفس را هشدار
دیدار قدیمست برو دیده بیار
فصل ۱۲۵: مزید مرتبۀ منظوری بر مرتبۀ ناظری بدان بدانی که در آفتاب نگاه کنی، ای عزیز چون نظر آفتاب بر تو بود قوۀ باصرۀ تو بپرتونور او بینا بود و در بینائی توانا بود و چون نظر تو در آفتاببود نور باصرۀ تو بقوت او ضعیف شود و تخلل پذیرد و خوف نابینائی بود بدین نسبت بینائی در منظوری بهتر از آنکه بینائی در ناظری. ای برادر اگر تأثیر نظر ملوک دانستۀ بدانی که منظوری اولیتر، عاشق مغلوب بهتر و منظوری بنسبت ناظری مغلوبیست آنچه خاک زر میشود و سنگ گوهر میشود بیمن منظوریست آن رونده از سوزش عشق خواست که ناظر شود گفت اُنْظُر الیکَ. زخم لَنْ تَرانی بر قوت باصره خورد آن واصل دیگر که در مسند منظوری نَظْرَةً مِنْکَ یَکْفینی می‌گفت برو، درو ناظر شد اَلَم تَرَ اِلی رَبِّکَ.. ای عزیز چون او دیده شود آنگاه دیده شود همو منظور بود و همو ناظر:فصل ۱۲۷: دیدۀ بینای عاشق در این نشأة معرفتست اگر کاملست کامل و اگر ناقص است ناقص و درد دل ازاینست که کمال و نقصان به نسبت است و در این نشأة بینائی معرفتست در نشأة آخری معرفت بینائی شود. ماکانَتِ الیومَ مَعرِفَتُهُ اِنْقَلَبَتْ غَداًرؤُیتُهُ هرگز این بینائی نبود آن بینائی نبود و من کان فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فی الْاخِرةِ اَعْمی وَاَضَلُ سَبیلا. یکی از رفقای خود که در معرفت نشانی داشت در واقعه بدیدم قوت باصرۀ او چون ضعیفی از آن جا پرسیدمش گفت مِنْ قِلّةِ الْمَعرِفَةِ مِنْ قِلَّةِ المَعْرِفَةِ آه و هزار آه آن را که امروز او را به بی کیفی شناسد فرداش چون بیند و چون بشناسد.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر خطاب شود عاشق را در هنگام طلب دیدار که برو دیدۀ که شایستۀ دیدار ما باشد بیار تا پرده برداریم ودیده ترا بر جمال خود گماریم چه گوید همانا که لَنْ تَرانی مراد از چنین جوابیست عزیزی گفته است:
هوش مصنوعی: اگر به عاشق خطاب شود که در جستجوی دیدار است، باید به او بگویند که کسی را بیاورد که شایسته دیدار ما باشد تا پرده‌ها را کنار بزنیم و چشمانت را بر زیبایی خود بگذاریم. در جواب، او چه خواهد گفت؟ پاسخ به این پرسش این است که نمی‌تواند او را ببیند، که این نشان‌دهنده عشق و شوق عمیق اوست.
گفتم که ز رخ پردۀ عزت بردار
بسیار ببین منتظر آن دیدار
هوش مصنوعی: گفتم که پرده‌ی زیبا و باعزت را از چهره‌ات کنار بزن و خود را نشان بده تا بارها و بارها منتظر این دیدار شوم.
آن یار مرا گفت نفس را هشدار
دیدار قدیمست برو دیده بیار
هوش مصنوعی: دوست من گفت که نفس را آگاه کن، زیرا زمان دیدن معشوق قدیمی نزدیک شده است. پس برو و خود را آماده کن.