گنجور

فصل ۱۲۷

دیدۀ بینای عاشق در این نشأة معرفتست اگر کاملست کامل و اگر ناقص است ناقص و درد دل ازاینست که کمال و نقصان به نسبت است و در این نشأة بینائی معرفتست در نشأة آخری معرفت بینائی شود. ماکانَتِ الیومَ مَعرِفَتُهُ اِنْقَلَبَتْ غَداًرؤُیتُهُ هرگز این بینائی نبود آن بینائی نبود و من کان فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فی الْاخِرةِ اَعْمی وَاَضَلُ سَبیلا. یکی از رفقای خود که در معرفت نشانی داشت در واقعه بدیدم قوت باصرۀ او چون ضعیفی از آن جا پرسیدمش گفت مِنْ قِلّةِ الْمَعرِفَةِ مِنْ قِلَّةِ المَعْرِفَةِ آه و هزار آه آن را که امروز او را به بی کیفی شناسد فرداش چون بیند و چون بشناسد.

دردیدۀ من درآی تا خود بینی
کین دیدۀ من سرای دیدار تو نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدۀ بینای عاشق در این نشأة معرفتست اگر کاملست کامل و اگر ناقص است ناقص و درد دل ازاینست که کمال و نقصان به نسبت است و در این نشأة بینائی معرفتست در نشأة آخری معرفت بینائی شود. ماکانَتِ الیومَ مَعرِفَتُهُ اِنْقَلَبَتْ غَداًرؤُیتُهُ هرگز این بینائی نبود آن بینائی نبود و من کان فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فی الْاخِرةِ اَعْمی وَاَضَلُ سَبیلا. یکی از رفقای خود که در معرفت نشانی داشت در واقعه بدیدم قوت باصرۀ او چون ضعیفی از آن جا پرسیدمش گفت مِنْ قِلّةِ الْمَعرِفَةِ مِنْ قِلَّةِ المَعْرِفَةِ آه و هزار آه آن را که امروز او را به بی کیفی شناسد فرداش چون بیند و چون بشناسد.
هوش مصنوعی: چشم دل عاشق در این مرحله از شناخت است؛ اگر کامل باشد، کامل و اگر ناقص باشد، ناقص است. درد دل از اینجا ناشی می‌شود که کمال و نقصان به نسبت یکدیگر وابسته‌اند. در این مرحله، بینایی و شناخت به هم مرتبط‌اند و در مرحله نهایی، شناخت به بینایی بدل می‌شود. آنچه امروز شناخت آن است، فردا به بینایی تبدیل می‌شود. هرگز این بینایی واقعی نیست و کسی که در این دنیا نابینا باشد، در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر خواهد بود. یکی از دوستانم که در شناخت قابل توجهی داشت، در یک واقعه به ضعف بینایی‌اش پی بردم. از او پرسیدم علتش چیست و او گفت به خاطر کمبود شناخت است. آه و صد افسوس برای کسی که امروز او را به ناچیزی می‌شناسد و فردا او را به کمال می‌بیند و می‌شناسد.
دردیدۀ من درآی تا خود بینی
کین دیدۀ من سرای دیدار تو نیست
هوش مصنوعی: به من نزدیک شو تا خودت ببینی که این چشم من جایی برای دیدن تو ندارد.