گنجور

فصل ۱۲۲

در عشق ساز وصل عین معشوقست و ساز فراق عین عاشق اگر سعادت مساعدت کند و عاشق را وصال جمال نماید وجود عاشق بکمال قریبتر بود زیرا که او را این بود و این را او درین مقام عشق حاصل عاشق معشوق بود و حاصل معشوق عاشق اگر ذوق داری جانم فدای تو باد: فَمَن مِثْلی وَرَبُّ الْعَرْش مَحْبوُبی:

من پادشهی شوم به پیدا و نهان
گر حاصل من تو باشی ای جان جهان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشق ساز وصل عین معشوقست و ساز فراق عین عاشق اگر سعادت مساعدت کند و عاشق را وصال جمال نماید وجود عاشق بکمال قریبتر بود زیرا که او را این بود و این را او درین مقام عشق حاصل عاشق معشوق بود و حاصل معشوق عاشق اگر ذوق داری جانم فدای تو باد: فَمَن مِثْلی وَرَبُّ الْعَرْش مَحْبوُبی:
هوش مصنوعی: در عشق، پیوند و وصال به معشوق خود همانند ساز و آهنگی است که عاشق را به کمال نزدیک‌تر می‌کند. در این حالت، عاشق به زیبایی معشوق دست پیدا می‌کند و اگر از خوش‌شانسی او، جمال معشوق در دسترسش قرار گیرد، وجود عاشق به کمال می‌رسد. این وابستگی و عشق در واقع نشان‌دهنده وجود هر یک در دیگری است. اگر تو نیز ذوقی از این عشق داشته باشی، جانم فدای تو باد. آیا کسی مانند من وجود دارد در حالی که محبوب من بر عرش است؟
من پادشهی شوم به پیدا و نهان
گر حاصل من تو باشی ای جان جهان
هوش مصنوعی: من در دنیا و عالم غیب پادشاهی می‌کنم، اگر تو، ای جان جهان، نتیجه و حاصل زندگی من باشی.