گنجور

فصل ۱۱۳

بیابان بی پایان عشق مردم خوار است اگر عاشقی را برگ مسافرت بود دست در شاخ بیمرادی زند بلکه نهال هستی از چمن وجود برکند و در دریای نیستی افکند:

در بادیه گر هیچ سفر خواهی کرد
بر آتش عاشقی گذر خواهی کرد
در آرزوی لعبت حسنش بدو دست
رخساره پر از خون جگر خواهی کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیابان بی پایان عشق مردم خوار است اگر عاشقی را برگ مسافرت بود دست در شاخ بیمرادی زند بلکه نهال هستی از چمن وجود برکند و در دریای نیستی افکند:
هوش مصنوعی: عشق مانند بیابانی بی‌پایان است که مردم را رنج می‌دهد. اگر کسی عاشق باشد و بخواهد به سفر برود، ممکن است در دستش شاخی از ناامیدی بگیرد. در این حالت، ممکن است نهال وجودش را از چمن هستی جدا کرده و آن را در دریای عدم بیندازد.
در بادیه گر هیچ سفر خواهی کرد
بر آتش عاشقی گذر خواهی کرد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در بیابانی سفر کنی، باید از آتش عشق عبور کنی.
در آرزوی لعبت حسنش بدو دست
رخساره پر از خون جگر خواهی کرد
هوش مصنوعی: در آرزوی زیبایی او، چهره‌ام را از غم و درد به خون جگر پر می‌کنم.