گنجور

فصل ۱۰۵

بحقیقت آنچه از معانی انسانی قابل عشق است همراز عالم معشوق و هم ملازم عتبۀ عزت معشوق است او را بعد نبود از فرط قرب و این سری غامض است مجدالدین طالب قَدَّسَ اللّهُ روُحَهُ گفته است:

خواهم که مرا خود غم او خو باشد
گر دست دهد غمش چه نیکو باشد
هان ای دل بیدل غم او دربرگیر
تا چشم زنی خود غم او او باشد

ای برادر آن معنی که قابل عشق است از فرط قرب بخواب مبتلا نشود و او را بیداری چون محبوب لازمۀ وجود است بلکه او بمحض عنایت او در هودج شهودست اما در خواب آه و هزار آه جان خون گرفته چون مطالعۀ آینۀ صفای دل کند؟

فصل ۱۰۴: آنکه عاشق معشوق را در خواب بیند سبب آنست که او همیشه روی دل بدو دارد وبر در خانۀ انتظار مقیم مانده و باغم او ندیم شده بر یادش او بر خاطرش او در حافظه‌اش او در متخیله‌اش او در ملهمه‌اش او در حس مشترکه‌اش او او همه دیده گشته و دیده همه انتظار گشته تا کی بود که سلطان خیال بر لوح دلش صورت خود پدید کند و چون بکثرت توهم برای دوای دل بر درد وی نقشی پدید آید در حال شحنۀ غیرت مقمعۀ قهر بر نهاد او زند تا از خواب درآید و روزگارش بسر آید ای برادر چنانک بر جمال خود غیورست بر خیال خود هم غیورست آنچه گفته‌اند که درد سر عاشق بی دواست و بیماری او بی شفاست موجب همین است که در بیداری جمال نیست بعلت قلت استعداد وجود و در خواب خیال نیست بکثرت الم اشتیاق بشهود، آنچه عشق عاشق را بیخواب می‌دارد برای آنست که می‌خواهد که او بآسانی با خیال معشوق دست در کمر آرد:فصل ۱۰۶: ای عزیز چون در مبادی اشراق انوار جلال وهم و عقل در زاویۀ عدم متواری شوند بر لوح دل اگرچه مهذب بود و مستعد که نقش کندو چون حجاب عزت برنخیزد عکس چگونه ظاهر شود بر آینۀ صقالت یافتۀ دل؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحقیقت آنچه از معانی انسانی قابل عشق است همراز عالم معشوق و هم ملازم عتبۀ عزت معشوق است او را بعد نبود از فرط قرب و این سری غامض است مجدالدین طالب قَدَّسَ اللّهُ روُحَهُ گفته است:
هوش مصنوعی: واقعا آنچه که در معانی انسانی قابل عشق است، از شعف عمیق و نزدیکی به عالم معشوق و در عین حال، همراهی با مقام و منزلت او ناشی می‌شود. این نزدیکی به او به گونه‌ای است که هیچ فاصله‌ای وجود ندارد و این موضوع به شدت پیچیده و اسرارآمیز است. مجدالدین طالب، روحش شاد باشد، درباره این مسئله صحبت کرده است.
خواهم که مرا خود غم او خو باشد
گر دست دهد غمش چه نیکو باشد
هوش مصنوعی: می‌خواهم که خودم هم نگران او باشم، چون اگر به من فرصت بدهد و اندوهش را با من در میان بگذارد، این بسیار خوب خواهد بود.
هان ای دل بیدل غم او دربرگیر
تا چشم زنی خود غم او او باشد
هوش مصنوعی: ای دل بی‌خبر، غم او را در آغوش بگیر تا وقتی به او نگاه می‌کنی، خود او را احساس کنی.
ای برادر آن معنی که قابل عشق است از فرط قرب بخواب مبتلا نشود و او را بیداری چون محبوب لازمۀ وجود است بلکه او بمحض عنایت او در هودج شهودست اما در خواب آه و هزار آه جان خون گرفته چون مطالعۀ آینۀ صفای دل کند؟
هوش مصنوعی: ای برادر، معنایی که شایسته عشق است، به خاطر نزدیکی و قرب آن، نباید در خواب دچار بی‌خبری شود. بیداری او به عنوان محبوب، جزو ضروریات وجود اوست. به محض اینکه عنایت او در دسترس باشد، در هودج شهود قرار می‌گیرد. اما در خواب، آه و حسرت به جان می‌زند، چون در این حالت نمی‌تواند به تماشای آینه‌ی صفای دل بپردازد.