فصل ۱۰۳
آنکه محب قصد خواب کند از آن جهت بود که وقتی در خواب خیال او دیده باشد در آرزوی آن پیوسته سر ببالین انتظار باز نهاده باشد و چشم از کُرب و محنت بر هم نهاده باشد که بدان دولت باز رسد لا اِله الاّ اللّه شاه شجاع کرمانی قَدّسَ اللّهُ رَوُحَهُ چهل سال بخفت چون ناگاهی در خواب شد جمال ذوالجلال در خواب دید از غایت عشق گفت بار خدایا من این عزت را در بیداری میطلبیدم در خواب یافتم خطاب آمد که یا شاه این عزت ثمرۀ آن بیداریهاست بعد از آن شاه قَدّسَ اللّهُ رَوُحَهُ همیشه جامه در سر کشیدی بعد از گذاردن فرض و سنت سر بر بالین انتظار باز نهادی و میگفتی:
رَاَیْتُ سرّورقَلبی فی مَنامی
فَاحْببتُ التنعُسَ وَالمَناما
در خواب خیال تو مرا یاد کند
آید بر من دل مرا شاد کند
دل پندارد که من ترا یافتهام
بیدار شود هزار فریاد کند
فصل ۱۰۲: عاشق نخسبد و خفتن او عجب بود:فصل ۱۰۴: آنکه عاشق معشوق را در خواب بیند سبب آنست که او همیشه روی دل بدو دارد وبر در خانۀ انتظار مقیم مانده و باغم او ندیم شده بر یادش او بر خاطرش او در حافظهاش او در متخیلهاش او در ملهمهاش او در حس مشترکهاش او او همه دیده گشته و دیده همه انتظار گشته تا کی بود که سلطان خیال بر لوح دلش صورت خود پدید کند و چون بکثرت توهم برای دوای دل بر درد وی نقشی پدید آید در حال شحنۀ غیرت مقمعۀ قهر بر نهاد او زند تا از خواب درآید و روزگارش بسر آید ای برادر چنانک بر جمال خود غیورست بر خیال خود هم غیورست آنچه گفتهاند که درد سر عاشق بی دواست و بیماری او بی شفاست موجب همین است که در بیداری جمال نیست بعلت قلت استعداد وجود و در خواب خیال نیست بکثرت الم اشتیاق بشهود، آنچه عشق عاشق را بیخواب میدارد برای آنست که میخواهد که او بآسانی با خیال معشوق دست در کمر آرد:
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه محب قصد خواب کند از آن جهت بود که وقتی در خواب خیال او دیده باشد در آرزوی آن پیوسته سر ببالین انتظار باز نهاده باشد و چشم از کُرب و محنت بر هم نهاده باشد که بدان دولت باز رسد لا اِله الاّ اللّه شاه شجاع کرمانی قَدّسَ اللّهُ رَوُحَهُ چهل سال بخفت چون ناگاهی در خواب شد جمال ذوالجلال در خواب دید از غایت عشق گفت بار خدایا من این عزت را در بیداری میطلبیدم در خواب یافتم خطاب آمد که یا شاه این عزت ثمرۀ آن بیداریهاست بعد از آن شاه قَدّسَ اللّهُ رَوُحَهُ همیشه جامه در سر کشیدی بعد از گذاردن فرض و سنت سر بر بالین انتظار باز نهادی و میگفتی:
هوش مصنوعی: کسی که تصمیم به خوابیدن میگیرد، به این دلیل است که در خواب بتواند آرزوهای خود را ببیند و با امید به تحقق آنها، چشم از درد و رنج فروبندد. شاه شجاع کرمانی، که روحش در آسایش باشد، به مدت چهل سال میخوابید. یک شب در خواب، جمال الهی را مشاهده کرد و از شدت عشق گفت: «ای خداوند، من این عزت را در بیداری میطلبیدم، اما در خواب به آن دست یافتم». در پاسخ به او گفته شد: «ای شاه، این عزت نتیجهی همان بیداریهاست». پس از آن، شاه همیشه در سر لباسهایی به تن میکرد و پس از انجام واجبات و سنتها، به انتظار بازگشت مینشست و میگفت:
رَاَیْتُ سرّورقَلبی فی مَنامی
فَاحْببتُ التنعُسَ وَالمَناما
هوش مصنوعی: در خواب دیدم که دل من شاد است و به همین خاطر عشق به خواب و آرامش را پیدا کردم.
در خواب خیال تو مرا یاد کند
آید بر من دل مرا شاد کند
هوش مصنوعی: در خواب، تصویر تو به یادم میآید و دل مرا خوشحال میکند.
دل پندارد که من ترا یافتهام
بیدار شود هزار فریاد کند
هوش مصنوعی: دل گمان میکند که من تو را پیدا کردهام و از این شادی بهطرزی بیوقفه فریاد میزند.