گنجور

بخش ۷ - دفاع از نوروزی نامه

ندارم شکوه‌ای از عشق، در دل آتشی دارم
که من از پرتو این آتش است ار تابشی دارم
مبادا ای طبیب، اندر علاج من بیندیشی
که من حال خوشی، در سایه این ناخوشی دارم
بلی عشق است کآسایش رباید، از جهان لیکن
من اندر عین بی‌آسایشی، آسایشی دارم
نکردم پر ز آلایش، چو اسلاف، این سخن اما
بسی آسایش اندر آن، ز بی آلایشی دارم
نیم چون عصر ماضی، عارف از موهوم‌اندیشی
به خورد عصر حاضر، شکرلله دانشی دارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندارم شکوه‌ای از عشق، در دل آتشی دارم
که من از پرتو این آتش است ار تابشی دارم
هوش مصنوعی: من از عشق شکایتی ندارم، اما در دل من آتشی است که من به خاطر نور این آتش، اگر نوری هم دارم، به آن تعلق دارم.
مبادا ای طبیب، اندر علاج من بیندیشی
که من حال خوشی، در سایه این ناخوشی دارم
هوش مصنوعی: ای طبیب، نکنه به درمان من فکر کنی، چون من در سایه این بیماری، حال خوشی دارم.
بلی عشق است کآسایش رباید، از جهان لیکن
من اندر عین بی‌آسایشی، آسایشی دارم
هوش مصنوعی: بله، عشق باعث می‌شود که آرامش را از انسان بگیرد، اما من در حالی که در بی‌قراری به سر می‌برم، باز هم حس آرامش دارم.
نکردم پر ز آلایش، چو اسلاف، این سخن اما
بسی آسایش اندر آن، ز بی آلایشی دارم
هوش مصنوعی: من مانند نیاکانم آلوده به زرق و برق نشده‌ام، ولی این سخن خود به خاطر خلوص و پاکی‌ام، آرامش‌های زیادی برایم به ارمغان آورده است.
نیم چون عصر ماضی، عارف از موهوم‌اندیشی
به خورد عصر حاضر، شکرلله دانشی دارم
هوش مصنوعی: در زمان حال، مانند گذشته، عارف از خیال‌های بی‌اساس دست برداشته و به واقعیت‌ها توجه دارد. خوشبختانه، من دانش و آگاهی دارم که مرا در این مسیر کمک می‌کند.