بخش ۳ - تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا
بیا ای صبح نوروزی، نظر کن منظر ما را
ز دامان «مدا» بنگر فضایی بس مصفا را
ز نور تازه خورشید، فرش سرخ دریا را
عمارت «قزل طورپاق» از این پرتو مطلا را
همه باغات تازه سبز در اطراف آنجا را
«قز» و آن تل در آب شگفت آر معما را
درختان را شکوفه، زیورین کرده سراپا را
کشیده زان میان سروی، به هرسو راست بالا را
که ما را میدهد یادی، ز اندام تو دلدارا
نسیمی میوزد میان سروی، به هرسو راست بالا را
که ما را میدهد یادی، ز اندام تو دلدارا
نسیمی میوزد خوش، تازه سازد، روح دنیا را
بهارانه دهد بر ما، نوید مرگ سرما را
چه سان تشریح سازم، انبساط حال حالا را
بهشت است این فضا گویی، ندیدم ارچه آنجا را
طلوع شمس، به به! بین چه حالت داده دنیا را؟
مشعشع کرده هر جسم لطیف صیقلآسا را!
به دست نور خود بنهاده زرین تاج تلها را:
درخشان کرده دریا را، زرافشان کرده صحرا را
طبیعت گوییا خندد: چون بیند وضع حالا را
فرابگرفته بانگ قهقهش، این دشت زیبا را
نگارینا! بیا بشمر غنیمت، این تماشا را
که عالم را چنین خرم نمیبینی به هرروزی
بخش ۲ - مدح (موسم نوروزی و اثرات مصفای آن در عالم، خاصه در استانبول و تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا): چو فردا روز نوروز است و نوروز جهان آیدبخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان: به مانند چنین روزی، به پیشینعهد در ایران
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا ای صبح نوروزی، نظر کن منظر ما را
ز دامان «مدا» بنگر فضایی بس مصفا را
هوش مصنوعی: بیا ای صبح نوروزی، به زیباییهای ما نگاه کن و از دامن گلها فضایی بسیار پاک و دلانگیز را ببین.
ز نور تازه خورشید، فرش سرخ دریا را
عمارت «قزل طورپاق» از این پرتو مطلا را
هوش مصنوعی: با تابش تازه خورشید، فرش سرخ دریا زیر نور زنده و درخشان شده است.
همه باغات تازه سبز در اطراف آنجا را
«قز» و آن تل در آب شگفت آر معما را
هوش مصنوعی: تمام باغهای سرسبز اطراف آنجا را چون قزوین مینامند و آن تپه را در آب، معمایی شگفتانگیز میدانند.
درختان را شکوفه، زیورین کرده سراپا را
کشیده زان میان سروی، به هرسو راست بالا را
هوش مصنوعی: درختان به شکوفه نشستهاند و زیبایی خاصی به همه جا بخشیدهاند. در میان این درختان، سروی قد برافراشته که زیباییاش را به اطراف میپراکند.
که ما را میدهد یادی، ز اندام تو دلدارا
نسیمی میوزد میان سروی، به هرسو راست بالا را
هوش مصنوعی: نسیمی از اندام محبوب ما را به یاد میآورد و درختی به زیبایی او در هر سو به سمت بالا قد کشیده است.
که ما را میدهد یادی، ز اندام تو دلدارا
نسیمی میوزد خوش، تازه سازد، روح دنیا را
هوش مصنوعی: نسیمی خوش از یاد تو به یادمان میآید و روح دنیا را تازه میکند.
بهارانه دهد بر ما، نوید مرگ سرما را
چه سان تشریح سازم، انبساط حال حالا را
هوش مصنوعی: بهار به ما خبر از پایان سرما میدهد، حالا چگونه میتوانم احساس شادی و آرامش را به تصویر بکشم؟
بهشت است این فضا گویی، ندیدم ارچه آنجا را
طلوع شمس، به به! بین چه حالت داده دنیا را؟
هوش مصنوعی: این فضا مانند بهشت است و من هرگز طلوع خورشید در آنجا را ندیدهام. وای! چه حالتی به دنیا داده است!
مشعشع کرده هر جسم لطیف صیقلآسا را!
به دست نور خود بنهاده زرین تاج تلها را:
هوش مصنوعی: هر جسم لطیف و زیبا را با درخشندگی خود روشن کرده و بر فراز تپهها، تاجی زرین به وجود آورده است.
درخشان کرده دریا را، زرافشان کرده صحرا را
طبیعت گوییا خندد: چون بیند وضع حالا را
هوش مصنوعی: دریا را درخشان کرده و صحرا را زیبا و پر از گل و گیاه کرده است. به نظر میرسد طبیعت وقتی این وضعیت را میبیند، لبخند میزند و شاد است.
فرابگرفته بانگ قهقهش، این دشت زیبا را
نگارینا! بیا بشمر غنیمت، این تماشا را
هوش مصنوعی: صدای خندهاش تمام این دشت زیبا را در بر گرفته است، ای زیبای من! بیا و این مناظر را به عنوان یک نعمت بشمار.
که عالم را چنین خرم نمیبینی به هرروزی
هوش مصنوعی: در هر روزی نمیتوانی جهان را اینقدر شاداب و سرزنده ببینی.