بخش ۲ - مدح (موسم نوروزی و اثرات مصفای آن در عالم، خاصه در استانبول و تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا)
چو فردا روز نوروز است و نوروز جهان آید
رود این سال فرتوت و یکی سال جوان آید
از این خوابم چنین یابم که سالی خوش روان آید
که آن نامهربان یارم، به خوابم مهربان آید
اگرچه من حکیمم این سخن لَغوَم گمان آید
به نزد من زمان یکرنگ و یکسان است هر روزی
ولی امروز هست، آن روز تاریخی و دستانی
که عالم برکند، این رخت چرکین زمستانی
به جای آن به خود پوشد، حریر سبز بُستانی
به ویژه ای خوشا نوروز و این شهر کهستانی
صفای منظر دریا، ز وضع جنگلستانی
سخن این بُد که شب فارغ شد، از رختسیهدوزی
سحر باز آفتاب آمد، به روز آورد دنیا را
مطلا ساخت کهسار و تلألؤ داد دریا را
زرافشان کرد دامان قبای سبز صحرا را
تو هم چون آفتاب آخر، برون آ، لحظهای یارا
که با این آفتاب، عالم بتر از شب بود ما را
سزد تو آفتاب آیی و روز ما بیفروزی
بخش ۱ - در توصیف بهار استانبول: بتا دیشب در آن کشتی که بردی بر مدا ما رابخش ۳ - تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا: بیا ای صبح نوروزی، نظر کن منظر ما را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو فردا روز نوروز است و نوروز جهان آید
رود این سال فرتوت و یکی سال جوان آید
هوش مصنوعی: فردا روز نوروز است و روزی است که جهان دوباره زنده و شاداب میشود. امسال کهنه و فرسوده به پایان میرسد و یک سال تازه و جوان آغاز میشود.
از این خوابم چنین یابم که سالی خوش روان آید
که آن نامهربان یارم، به خوابم مهربان آید
هوش مصنوعی: از این خواب، چنین برداشت میکنم که سالی خوبی خواهد آمد و در آن، معشوق بیرحم من در خوابم با مهربانی ظاهر خواهد شد.
اگرچه من حکیمم این سخن لَغوَم گمان آید
به نزد من زمان یکرنگ و یکسان است هر روزی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من فردی عاقل و فرزانه هستم، ممکن است این حرف بیهوده به نظر بیاید. به نظر من، زمان برای هر روز به یک شکل و یکسان میگذرد.
ولی امروز هست، آن روز تاریخی و دستانی
که عالم برکند، این رخت چرکین زمستانی
هوش مصنوعی: امروز روزی است مهم و تاریخی که در آن دستانی وجود دارند که میتوانند همهی مشکلات و سختیهای زندگی را کنار بگذارند و لباسهای کثیف و سرد زمستانی را به دور بریزند.
به جای آن به خود پوشد، حریر سبز بُستانی
به ویژه ای خوشا نوروز و این شهر کهستانی
هوش مصنوعی: به جای آن که دیگران چیزی را به خود بپوشانند، او لباسی نرم و سبز از باغ میپوشد. چه خوب است نوروز و این شهر کوهستانی!
صفای منظر دریا، ز وضع جنگلستانی
سخن این بُد که شب فارغ شد، از رختسیهدوزی
هوش مصنوعی: زیبایی دیدار دریا، دلیلی است بر حال و هوای جنگل، که شب با تاریکی خود پایان یافته است.
سحر باز آفتاب آمد، به روز آورد دنیا را
مطلا ساخت کهسار و تلألؤ داد دریا را
هوش مصنوعی: صبح دوباره خورشید طلوع کرد و دنیا را پر از نور و زیبایی کرد، کوهها را درخشان ساخت و دریا را به زرق و برق آراست.
زرافشان کرد دامان قبای سبز صحرا را
تو هم چون آفتاب آخر، برون آ، لحظهای یارا
هوش مصنوعی: دستهای پرتوان تو مانند آفتاب تابان، زیبایی و درخشندگی را به محیط میبخشد. حالا ای یار، لحظهای از مخفیگاه خود بیرون بیا و این زیبایی را به تماشا بگذار.
که با این آفتاب، عالم بتر از شب بود ما را
سزد تو آفتاب آیی و روز ما بیفروزی
هوش مصنوعی: با این خورشید، دنیا خیلی تاریکتر از شب به نظر میرسد. بنابراین، شایسته است که تو بیایی و نور روز را به ما ببخشی.