گنجور

شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین

چراغ الذاکرین، آن مرد جیغو
کند در مجلس شوری هیاهو
چراغ الذاکرین، مانند زاغ است
گمان دارد که مجلس مثل باغ است
نماید جیر و ویر نابه‌هنگام
دهد بر حامیان ملک دشنام!
همه دانند خوب، این هوچی لوس
ز شه زر خواست اما گشت مأیوس
همه دانند خوب، این روضه‌خوان است
که مزد روضه او یک قران است
اگر اولادهای شمر ملعون
دهند از مزد روضه پول افزون:
برای شمر، او خواند ثناها
برای آن لعین، گوید دعاها:
غرض اینست، بر این آدم لوس
دهند ار پول خواند روضه معکوس
دو سال قبل، این هوچی آرام
به (سردار سپه) می‌داد دشنام
گرفتند و دو سه سیلی زدندش
که تا ایمن بمانند از گزندش
فرستادند او را شهر سمنان
به (سردار سپه) با آه و افغان:
نوشت او کاغذ با آب و تابی
تملق گفت و دادندش جوابی
بیاوردند او را سوی تهران
بدادندش خسارت بیست تومان
چو رفت این بیست تومان توی جیبش
بشد آن مبلغ عالی نصیبش:
به (سردار سپه) مداح گردید
همه چیز ورا دیگر پسندید
نوشت این مرد: آزادی‌پرست است
شکست او، به آزادی شکست است
بدو گفتند: یاران صمیمی
چه هست این حرف و آن حرف قدیمی؟
چرا حرف تو هر روزی به رنگی‌ست
مگر مغز تو چون توت‌فرنگی‌ست!
ز یاران این ملامت‌ها چو بشنفت
جواب دوستان را این چنین گفت:
«به (سردار سپه) من زشت گفتم
به رشوت بیست تومانی گرفتم »
«به او بد گفتم و داد او به من بیست
اگر خوبش بگویم حق من چیست؟»
«بداعی بیست تومان داده (سردار)
نیم زین گنج، دیگر دست بردار!»
«دگر دنباله مسلک نگیرم
که تا زو بیست تومان‌ها بگیرم»
«چرا زیرا که بنده گشنه هستم
که حمالی نمی‌آید ز دستم»
«تملق گویم و گیرم اعانه
خرم سر چشمه من یک باب خانه»
«دعا گویم، به نام نیزه‌بازی
خورم با چای، نان پادرازی»
«به پولداران کنم خدمتگزاری
نمایم لقمه‌ای نان کوفت کاری»

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چراغ الذاکرین، آن مرد جیغو
کند در مجلس شوری هیاهو
هوش مصنوعی: مردی که در جمع و مجلسی با صدا و هیاهو صحبت می‌کند، نماد آگاهی و یادآوری است. او در حقیقت می‌خواهد توجه دیگران را جلب کند و روح جمع را بیدار کند.
چراغ الذاکرین، مانند زاغ است
گمان دارد که مجلس مثل باغ است
هوش مصنوعی: چراغ یادآوران همچون کلاغی است که فکر می‌کند مجلس و جمع‌ه‌ای که در آن حضور دارد، شبیه باغ است.
نماید جیر و ویر نابه‌هنگام
دهد بر حامیان ملک دشنام!
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که وقتی جیر و ویر به طور ناگهانی ظاهر می‌شود، باعث می‌شود که حامیان پادشاهی مورد بی‌احترامی قرار گیرند.
همه دانند خوب، این هوچی لوس
ز شه زر خواست اما گشت مأیوس
هوش مصنوعی: همه می‌دانند که این بازیگر بی‌مزه از شاه طلا خواست، اما به درستی ناامید شد.
همه دانند خوب، این روضه‌خوان است
که مزد روضه او یک قران است
هوش مصنوعی: همه می‌دانند که این مداح، به خاطر خواندن روضه، تنها یک قران دستمزد می‌گیرد.
اگر اولادهای شمر ملعون
دهند از مزد روضه پول افزون:
هوش مصنوعی: اگر فرزندان شمر لعنتی، از هزینه‌های روضه بهتر و بیشتر بپردازند، به معنای این است که به اشتباه خود در حمایت از ظلم و ظلمت پی برده‌اند.
برای شمر، او خواند ثناها
برای آن لعین، گوید دعاها:
هوش مصنوعی: شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که برخی افراد برای شمر، که نماد شقاوت و بدی است، دعا و ثنا می‌خوانند و او را ستایش می‌کنند. این بیانگر نفاق و دورویی در اعتقادات مردم است که ممکن است برای افرادی که صلاحیت ندارند، احترام و تقدیر قائل شوند.
غرض اینست، بر این آدم لوس
دهند ار پول خواند روضه معکوس
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که هدف این است که به این فرد نادان توجه کنند، حتی اگر برایش پول هم بدهند تا از حقیقت یا واقعیت‌های زندگی به صورت معکوس صحبت کند.
دو سال قبل، این هوچی آرام
به (سردار سپه) می‌داد دشنام
هوش مصنوعی: دو سال پیش، این شخصِ پرخاشگر به فرمانده سپاه توهین می‌کرد.
گرفتند و دو سه سیلی زدندش
که تا ایمن بمانند از گزندش
هوش مصنوعی: او را گرفتند و چند ضربه به او زدند تا از خطر او در امان بمانند.
فرستادند او را شهر سمنان
به (سردار سپه) با آه و افغان:
هوش مصنوعی: او را به شهر سمنان فرستادند و در مسیر با افسوس و ناله‌ای همراه بود.
نوشت او کاغذ با آب و تابی
تملق گفت و دادندش جوابی
هوش مصنوعی: او نامه‌ای نوشت و با ناز و عشوه خود را به دیگران معرفی کرد و در نهایت جواب آن را دریافت کرد.
بیاوردند او را سوی تهران
بدادندش خسارت بیست تومان
هوش مصنوعی: او را به تهران آوردند و به او بیست تومان خسارت پرداخت کردند.
چو رفت این بیست تومان توی جیبش
بشد آن مبلغ عالی نصیبش:
هوش مصنوعی: وقتی این بیست تومان را در جیبش گذاشت، آن مبلغ عالی و بزرگ به او رسید.
به (سردار سپه) مداح گردید
همه چیز ورا دیگر پسندید
هوش مصنوعی: همه چیز به ستایش سردار سپه پرداخت و دیگران نیز او را پسندیدند.
نوشت این مرد: آزادی‌پرست است
شکست او، به آزادی شکست است
هوش مصنوعی: این مرد نوشت که کسی که خواهان آزادی است، اگر شکست بخورد، در واقع به آزادی شکست خورده است.
بدو گفتند: یاران صمیمی
چه هست این حرف و آن حرف قدیمی؟
هوش مصنوعی: به او گفتند: دوستان نزدیک چه نیازی به صحبت‌های تکراری و قدیمی دارند؟
چرا حرف تو هر روزی به رنگی‌ست
مگر مغز تو چون توت‌فرنگی‌ست!
هوش مصنوعی: چرا حرف‌هایت هر روز متفاوت و تغییر می‌کند؟ آیا ذهنت مثل توت‌فرنگی پر از رنگ‌های مختلف است؟
ز یاران این ملامت‌ها چو بشنفت
جواب دوستان را این چنین گفت:
هوش مصنوعی: وقتی حرف‌های انتقادآمیز دوستان را شنید، پاسخ آن‌ها را به این شکل داد:
«به (سردار سپه) من زشت گفتم
به رشوت بیست تومانی گرفتم »
هوش مصنوعی: من به سردار سپه بی‌احترامی کردم و در ازای آن بیست تومان رشوه دریافت کردم.
«به او بد گفتم و داد او به من بیست
اگر خوبش بگویم حق من چیست؟»
هوش مصنوعی: من به او بد صحبت کردم و او در پاسخ به من مرا بیست (پاداش) داد. حال اگر من از او تعریف و تمجید کنم، حق من چه خواهد بود؟
«بداعی بیست تومان داده (سردار)
نیم زین گنج، دیگر دست بردار!»
هوش مصنوعی: سردار بیست تومان پرداخت کرده، پس دیگر به این گنج دست نزن!
«دگر دنباله مسلک نگیرم
که تا زو بیست تومان‌ها بگیرم»
هوش مصنوعی: دیگر به دنبال راه و روشی نخواهم رفت که به خاطر آن پولی به دست بیاورم.
«چرا زیرا که بنده گشنه هستم
که حمالی نمی‌آید ز دستم»
هوش مصنوعی: چرا که من گرسنه هستم و نمی‌توانم کار حمالی را انجام دهم.
«تملق گویم و گیرم اعانه
خرم سر چشمه من یک باب خانه»
هوش مصنوعی: من برای جلب محبت و کمک دیگران، از خودم تعریف می‌کنم و این کار باعث می‌شود که در زندگی راحتی بیشتری داشته باشم، اما در واقع من تنها به یک منبع کوچک و ساده از خوشی نیاز دارم که همان منزلت و آرامش در خانه‌ام است.
«دعا گویم، به نام نیزه‌بازی
خورم با چای، نان پادرازی»
هوش مصنوعی: من دعا می‌کنم و به نام کسی که مهارتش در نبرد با نیزه است، با چای و نان سحری می‌خورم.
«به پولداران کنم خدمتگزاری
نمایم لقمه‌ای نان کوفت کاری»
هوش مصنوعی: من برای ثروتمندان خدمت می‌کنم و به ازای آن لقمه‌ای نان می‌خورم.