شمارهٔ ۶ - قهر کردن مؤتمن الملک
دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »:
پا نگذارد دگر به ساحت مجلس
گفت «تدین » که ای به گوز مساوات
گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!
شمارهٔ ۵ - خرنامه: دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر!شمارهٔ ۷ - سوگند وکالت: ضیاء الواعظین، آن رند جیغو
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »:
پا نگذارد دگر به ساحت مجلس
هوش مصنوعی: به تازگی شنیدم که کسی گفت: «مؤتمن الملک» دیگر قدم به این مجلس نگذارد.
گفت «تدین » که ای به گوز مساوات
گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!
هوش مصنوعی: در این عبارت، فردی با نام «تدین» به دیگری که به وضعیت خود اشاره میکند، پاسخ میدهد. او به نوعی برابری و عدالت را مطرح میکند و به این نکته اشاره میکند که اگر کسی بخواهد به مقام و اعتبار دیگری مانند «مدرس» نزدیک شود، باید به عواملی که باعث این تفاوتها شدهاند، توجه کند. این دیالوگ به نوعی نقد اجتماعی را با لحنی کنایهآمیز به تصویر میکشد.

میرزاده عشقی