گنجور

شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟

بعد ازین بر وطن و بوم و برش باید رید!
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید!
به حقیقت در عدل، ار در این بام و در است!
به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید!
آن که بگرفته از او، تا به کمر ایران گه
به مکافات، الی تا کمرش باید رید
پدر ملت ایران، اگر این بی پدر است
به چنین ملت و گور پدرش باید رید
به «مدرس» نتوان کرد جسارت اما
آنقدر هست که بر ریش خرش باید رید
این حرارت که به خود، احمد آذر دارد
تا که خاموش شود بر شررش باید رید
«شفق سرخ » نوشت «آصف کرمانی » مرد
غفرالله کنون بر اثرش باید رید
آن «دهستانی » تحمیلی بی مدرک و لر
بهر این ملک، به نفع و ضررش باید رید
گر ندارد ضرر و نفع «مشیرالدوله »
از نوک پاش، الی فرق سرش باید رید
گر رود «مؤتمن الملک » به مجلس گاهی
احتراما به سر رهگذرش باید رید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بعد ازین بر وطن و بوم و برش باید رید!
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید!
هوش مصنوعی: پس از این باید بر سرزمین و سرزمین خود ننگین شویم! در چنین جمع و بر روی این فرش باید عذاب بکشیم!
به حقیقت در عدل، ار در این بام و در است!
به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید!
هوش مصنوعی: واقعا اگر عدالت در این بام و در وجود داشته باشد، باید به چنین عدلی و به این دیوار و در آن اعتراض کرد!
آن که بگرفته از او، تا به کمر ایران گه
به مکافات، الی تا کمرش باید رید
هوش مصنوعی: کسی که از او قطع رابطه کرده‌اید، تا زمانی که به کمر ایران را به دوش بکشد، باید عواقب کارش را تحمل کند.
پدر ملت ایران، اگر این بی پدر است
به چنین ملت و گور پدرش باید رید
هوش مصنوعی: اگر این ملت بدون پدر و هویت است، پس به چنین ملتی و به سرنوشتش می‌توان بی‌اعتنا بود.
به «مدرس» نتوان کرد جسارت اما
آنقدر هست که بر ریش خرش باید رید
هوش مصنوعی: شایسته نیست به «مدرس» بی‌احترامی کرد، اما اینقدر جسارت وجود دارد که باید بر خرش طعنه زد.
این حرارت که به خود، احمد آذر دارد
تا که خاموش شود بر شررش باید رید
هوش مصنوعی: این شور و هیجانی که احمد آذر دارد، تا زمانی که خاموش شود، باید در برابر آتش‌سوزی‌اش چاره‌ای اندیشید.
«شفق سرخ » نوشت «آصف کرمانی » مرد
غفرالله کنون بر اثرش باید رید
هوش مصنوعی: شفق قرمز، اثر «آصف کرمانی» است و حالا باید بگوییم که این کار به چه اندازه ناپسند است.
آن «دهستانی » تحمیلی بی مدرک و لر
بهر این ملک، به نفع و ضررش باید رید
هوش مصنوعی: این دیوانسالاری که به‌زور به این سرزمین تحمیل شده، باید به خوبی مورد ارزیابی قرار گیرد؛ چرا که آثار مثبت و منفی آن بر این کشور قابل توجه است.
گر ندارد ضرر و نفع «مشیرالدوله »
از نوک پاش، الی فرق سرش باید رید
هوش مصنوعی: اگر چیزی برای «مشیرالدوله» نه ضرری داشته باشد و نه فایده‌ای، باید از نوک پا تا فرق سرش به خاک بیفتد.
گر رود «مؤتمن الملک » به مجلس گاهی
احتراما به سر رهگذرش باید رید
هوش مصنوعی: اگر «مؤتمن الملک» به مجلس بیاید، احتراماً باید از سر راهش کنار رفت.

خوانش ها

شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1401/12/04 21:03
محمد صالح

بهترین هزلیات مال میرزاده عشقیه

1402/05/26 02:07
Khodadad REZAKHANI

«دهستانی» مذکور در بیت هشتم، یدالله دهستانی، نماینده ساوجبلاغ و شهریار در مجلس چهارم و پنج شورای ملی است که بعدها در دوره محمدرضاشاه، «سناتور دهستانی» شد. 

1402/12/27 17:02
احسان ا

به مدارک معتبر، احتمال اینکه این شعر منتسب به میرزاده عشقی باشد خیلی ضعیف هست. مثلاً در آن زمان پدر ملت لقب اتاتورک بود و به رضا خان اطلاق نمیشد و ...

1404/05/31 13:07
آرمان

شعر برای عشقی است اما مقصود بیت «پدر ملت ایران اگر این بی‌پدر است» احمد میرزا قاجار (پادشاه وقت) است، نه رضاشاه. در پاورقی دو بیت بعد هم اشاره شده. 

عشقی در جای دیگری درباره رضاشاه می‌گوید: 

«اگر پیدا شود در ملک یک مرد      بمانند رضاخان جوانمرد»...

1404/04/13 12:07
ص امینی

به نظر می رسد هوش مصنوعی در یک دنیای دیگری ابیات رو معنی نموده است!

1404/07/12 22:10
ابوالفضل قربانیان

بسیاری از ابیات حذف شده و مصراع دوم بیت ۸ و ۹ جابجا درج شده است. 

1404/08/17 08:11
راز پنهان

یعنی چون علیه رضاشاه قلدر شعر سروده، این شعر مال او نیست!!! عجب استدلالی. رضاشاه دوره خودش منفور بود شاهدش خوشحالی مردم هنگام فرارش از ایرانه . مردم راضی شدند کشور اشغال بشه ولی این بی پدر بره. میرزاده عشقی ابتدا از طرفداران رضاشاه بود بعدا به مخالفان رضاشاه مانند سید حسن مدرس و ملک الشعرای بهار پیوست. و بالاخره هم توسط دار و دسته رضاشاه ترور شد. 

1404/08/19 14:11
رضا از کرمان

درود بر شما 

راز پنهان گرامی شما برای ادعای خودتان مبنی بر منفور بودن وشادی مردم  ادله تاریخی هم دارید یا فقط از استدلالهای آب دوغ خیاری وحرفهای بی سند واعتبار بهره میگیرید از قدیم گفتن دو جا حرفها اعتبار نداره یکی پای منقل ودیگری پای منبرعزیزم،  رضا شاه هرکه بود وهرچه کرد بخشی از تاریخ ماست  وما حق نداریم بدلیل حب وبغض شخصی تاریخ را تحریف کنیم   احتمال میدم  شما پامنبری باشید  البته بهتر از پا منقلی بودن است  ولی اگر ما به تاریخ رجوع کنیم چیز دیگری خواهیم یافت حمل بر اشتباه نشه ولله  بنده طرفدار شخص یا جریان خاصی نیستم   هرچند مدیون خیلیها هستم ولی اگر ما تاریخ را تحریف کنیم  ریشه های خود را قطع میکنیم ودرخت بی ریشه بقایی نخواهد داشت انتقاد سازنده را هم منکر نیستم حتی اگر انتقاد از شاه  باشد ولی مستدل وبا ارایه پیشنهاد کارساز ولی ظاهراً استدلال از امثال شما  خواستن هم اشتباهه  به اعتباراین شعرجناب اوحدی

 

 

شیخکی بر فسانه بود وگزاف

چشم بر هم نهاده میزد لاف

در حدیثی دلیل خواستمش

حرمت و آب رخ بکاستمش

از مریدان او مریدی خر

به غضب گفت: ازین سخن بگذر

او دلیلست ازو دلیل مخواه

شرح گردون ز جبرییل مخواه

هر چه گوید به گوش دل بشنو

ور جدل میکنی به مدرسه رو

چون نظر کردم آن غضب کوشی

تن نهادم به عجز و خاموشی

گر نه تسلیم کردمی در حال

مرغ ریش مرا نهشتی بال

 

شاد باشی