شمارهٔ ۱۵ - عید قربان
مرا عزاست نه عید! این چه عید قربان است؟
که گوسفند وطن، زیر تیغ خصمان است!
الان که عید من امروز نیست، چون: قربان
شوم پی وطن؟ آن روز عید قربان است!
مرا به جامه عیدی مبین، دلم خون است
درون خانه عزا، و برون چراغان است!!
شمارهٔ ۱۴ - دو بیت از یک غزل: عشقی به خدا همان که می گفت: خدای:شمارهٔ ۱۶ - افتخار شاعر: سوگند به مردی، ار پی زر گردم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا عزاست نه عید! این چه عید قربان است؟
که گوسفند وطن، زیر تیغ خصمان است!
هوش مصنوعی: سالَ نو که فرامیرسد، احساس شادی و خوشحالی ندارم! این چه جشن بزرگ و شیرینی است که وقتی به آن فکر میکنم، میبینم گوسفند وطن، در حال قربانی شدن و در دست دشمنان من است!
الان که عید من امروز نیست، چون: قربان
شوم پی وطن؟ آن روز عید قربان است!
هوش مصنوعی: الان که روز جشن من نیست، چگونه میتوانم جانم را فدای وطن کنم؟ روز جشن قربانی، همان روز است!
مرا به جامه عیدی مبین، دلم خون است
درون خانه عزا، و برون چراغان است!!
هوش مصنوعی: به من نگو که برای عید خوشحال هستم، زیرا در درونم غم و اندوه زیادی وجود دارد. ظاهر زندگی شاد و پرزرق و برق است، اما در درون خانهام جو غم و عزا حاکم است.