شمارهٔ ۹ - تجدید مطلع
باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر
تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
پیرپسند ای عروس مرگ! چرایی؟
من که جوانم، چه عیب دارم «بی پیر»؟
زود به من هر چه میکنی، بکن ای دَهر!
آنچه ز دست آید، مباد کنی دیر!
از چه بر اوضاعِ کائنات نخندم؟
مسخرهبازیست این جهان زبر و زیر!
آخر انصاف برده، ای فلک انصاف!
اندک وجدان، ای آسمان مه و تیر!
گرسنه من، نجل نان مدام خورد خر
برهنه من، پوستین خز، تن خنزیر؟
شمارهٔ ۸ - تجدید مطلع: در سر پیری برهنهپا بد «مولییر»شمارهٔ ۱۰ - زندانی شدن شاعر: خوشا اطراف تهران و خوشا باغات شمرانش
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر
تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، در این بیت شاعر از احساس خستگی و ناامیدی در طول عمرش صحبت میکند. او احساس میکند که با وجود سن جوانی، به خاطر غمها و مشکلات زندگی به نوعی پیر و خسته شده است. احساس او نشاندهنده تضاد بین سن و تجربهٔ حاصل از رنجهای زندگی است.
پیرپسند ای عروس مرگ! چرایی؟
من که جوانم، چه عیب دارم «بی پیر»؟
هوش مصنوعی: ای عروس مرگ! چرا من را نمیپسندی؟ من که جوان هستم، چه اشکالی دارد که بیتجربه و بدون سن هستم؟
زود به من هر چه میکنی، بکن ای دَهر!
آنچه ز دست آید، مباد کنی دیر!
هوش مصنوعی: ای زمانه! هر کاری که میخواهی با من بکن، زودتر انجام بده. هرچه از دستت بر میآید، انجام بده و طولش نده!
از چه بر اوضاعِ کائنات نخندم؟
مسخرهبازیست این جهان زبر و زیر!
هوش مصنوعی: چطور میتوانم بر وضعیتهای عجیب و غریب دنیا بخندم؟ این جهان مثل یک شوخی بیمعناست!
آخر انصاف برده، ای فلک انصاف!
اندک وجدان، ای آسمان مه و تیر!
هوش مصنوعی: ای آسمان، انصاف را فراموش کردهای! کمی وجدان داشته باش و به حال ما رحم کن!
گرسنه من، نجل نان مدام خورد خر
برهنه من، پوستین خز، تن خنزیر؟
هوش مصنوعی: من همیشه گرسنهام و مدام نان میخورم، اما در عوض، دیگران در رفاه و نعمت به سر میبرند و با راحتی زندگی میکنند.