شمارهٔ ۶ - لرنامه: در چگونگی اوضاع لرستان
ای بلهوس، تراست به سر، گر هوای لر
یا آن که گشته تنگ، دلت از برای لر
رو کن دمی به سوی شهر بروجرد از صفا
بنگر به کوه و دشت و بیابان جفای لر
منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست
جز آن دمی که خانه کند در سرای لر
من خود شدم به شهر بروجرد در بهار
وقتی که بود موسم نشو و نمای لر
یک دم نشد که بی سر خر زندگی کنم
در بوستان ز اول شب از صدای لر
گر سر چو «عوج بن عنق » ایدون زنی به چرخ
دستت نمیرسد که بگیری تو پای لر
پشم تمام گلهٔ ایران و هند و چین
مشکل کند کفاف کلاه و قبای لر
از دست مال خویش دهد (لرد) یکسره
در لندن ار که بشنود آواز نای لر
کُرد ار هزار مرتبه غارتگری کند
خواهد درآورد کمکی از ادای لر
دزد عراقی و عرب و کُرد و بختیار
باید به دیده سرمه کند خاک پای لر
مشکل که خلق زنده، ز لر جان به در برند
رحمی مگر به خلق نماید خدای لر
لر بیگناه شُهره، به غارتگریست ز آنک
غارتگرانِ مُلک شده پیشوای لر!
آنکو خورد به نام وزارت، حقوقِ خلق!
یارب تو مبتلاش نما بر بلای لر
آنکو برد به اسم وکالت حقوق مفت!
زین ملت فقیر، کنش مبتلای لر
یک بندهٔ خدای بماندی به جای اگر
بودند این وزیر و وکیلان به جای لر!
مینَشْنَوَند نالهٔ این ملّتِ فقیر!
یارب به گوششان برسان، پس صدای لر
شاید که سر ز خواب تَنَعُّم برآورند
بدهند بلکه خاتمه بر پردههای لر
شاید نظر به خاک لرستان کنند باز
بینند حال مردم زار از جفای لر
هرگز لرِ تمامعیاری، ندیده کس
جز یک نمونهای ز نمایندههای لر
شمارهٔ ۵ - درد وطن: ز اظهار درد، درد مداوا نمیشودشمارهٔ ۷ - زندگی و مرگ من: گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بلهوس، تراست به سر، گر هوای لر
یا آن که گشته تنگ، دلت از برای لر
هوش مصنوعی: ای دل نازکخود، به سر خود تکیه کن، اگر دلت با لرها میتپد یا اگر در اینجا احساس تنگی میکنی، دلنگران لرها باش.
رو کن دمی به سوی شهر بروجرد از صفا
بنگر به کوه و دشت و بیابان جفای لر
هوش مصنوعی: به مدت کوتاهی به سمت شهر بروجرد نگاه کن و با دل پاک، زیباییهای کوهها، دشتها و بیابانهای لرستان را تماشا کن.
منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست
جز آن دمی که خانه کند در سرای لر
هوش مصنوعی: سخن از این است که نعمتی که در کوهها و دشتها و بیابانها وجود دارد، تنها در لحظهای که در خانه یا سرای لریها قرار میگیرد، غریب و ناآشنا به نظر میرسد. در واقع، مانند این است که آن نعمتها در کنار مردم لر احساس بیگانگی نمیکنند و در خانهی آنان به آرامش و آشنا شدن میرسند.
من خود شدم به شهر بروجرد در بهار
وقتی که بود موسم نشو و نمای لر
هوش مصنوعی: در بهار به شهر بروجرد رفتم، زمانی که فصل رشد و شکوفایی مردم لر فرارسیده بود.
یک دم نشد که بی سر خر زندگی کنم
در بوستان ز اول شب از صدای لر
هوش مصنوعی: هیچ لحظهای نبود که بدون فکر و خیال زندگی کنم، از ابتدای شب در باغچه از صدای لرزشی که احساس میکردم مشغول بودم.
گر سر چو «عوج بن عنق » ایدون زنی به چرخ
دستت نمیرسد که بگیری تو پای لر
هوش مصنوعی: اگر به بلندای «عوج بن عنق» باشی، باز هم دستت به چرخ نخواهد رسید و نمیتوانی پای لنگت را بگیری.
پشم تمام گلهٔ ایران و هند و چین
مشکل کند کفاف کلاه و قبای لر
هوش مصنوعی: تمام پشم گوسفندان ایران، هند و چین برای دوختن یک کلاه و قبای سادهٔ لرها کافی نیست.
از دست مال خویش دهد (لرد) یکسره
در لندن ار که بشنود آواز نای لر
هوش مصنوعی: اگر کسی در لندن صدای نی لری را بشنود، ممکن است به راحتی از تمام امکانات و املاک خود بگذرد.
کُرد ار هزار مرتبه غارتگری کند
خواهد درآورد کمکی از ادای لر
هوش مصنوعی: اگر کرد هزار بار دست به غارت بزند، باز هم نمیتواند به اندازهای که یک لر از خود نشان میدهد، به دیگری کمک کند.
دزد عراقی و عرب و کُرد و بختیار
باید به دیده سرمه کند خاک پای لر
هوش مصنوعی: دزدانی که از عراق، عرب، کرد و بختیاری هستند، باید با احترامی بسیار و تواضع به خاک پای لرستان نگاه کنند.
مشکل که خلق زنده، ز لر جان به در برند
رحمی مگر به خلق نماید خدای لر
هوش مصنوعی: وقتی که انسانها به سختی و مشکلات زندگی دچار میشوند، تنها کسی که میتواند به آنها رحم کند و کمک کند، خداوند است که با عشق و محبتش به خلقش، به آنها یاری میرساند.
لر بیگناه شُهره، به غارتگریست ز آنک
غارتگرانِ مُلک شده پیشوای لر!
هوش مصنوعی: لرها به خاطر گناه نکرده خود، مشهور شدهاند و این به این دلیل است که کسانی که به غارتگری مشغولند، در رأس و رهبری لرها قرار گرفتهاند.
آنکو خورد به نام وزارت، حقوقِ خلق!
یارب تو مبتلاش نما بر بلای لر
هوش مصنوعی: کسی که به مقام وزارت میرسد و حقوق مردم را ضایع میکند، کاش تو او را به بلای بزرگ گرفتار کنی.
آنکو برد به اسم وکالت حقوق مفت!
زین ملت فقیر، کنش مبتلای لر
هوش مصنوعی: کسی که با عنوان وکالت، حقایق را به راحتی به دست میآورد، برای این ملت فقیر، یک دردسر جدی ایجاد کرده است.
یک بندهٔ خدای بماندی به جای اگر
بودند این وزیر و وکیلان به جای لر!
هوش مصنوعی: اگر یک بندهٔ خدا در این عالم باقی میماند، بهتر از این وزیران و وکیلان بود که در اینجا هستند.
مینَشْنَوَند نالهٔ این ملّتِ فقیر!
یارب به گوششان برسان، پس صدای لر
هوش مصنوعی: این ملت فقیر ناله و فریادش به گوش کسی نمیرسد! ای کاش صدای آنها را به گوش مسئولان برسانی تا صدای درد و رنجشان را بشنوند.
شاید که سر ز خواب تَنَعُّم برآورند
بدهند بلکه خاتمه بر پردههای لر
هوش مصنوعی: شاید این خواب خوشی که در آن هستیم به پایان برسد و ما را از این آسودگی خارج کنند، و در نتیجه به ما واقعیتهای تلخی ارائه دهند.
شاید نظر به خاک لرستان کنند باز
بینند حال مردم زار از جفای لر
هوش مصنوعی: شاید به زمین لرستان توجه کنند و دوباره حال مردم را ببینند که از ظلم و سختیهای زندگی در وضعیتی ناچیز و رنجور قرار دارند.
هرگز لرِ تمامعیاری، ندیده کس
جز یک نمونهای ز نمایندههای لر
هوش مصنوعی: هیچکس نمونهی کامل و واقعی از شخصیت لر را ندیده است، جز یک نماینده خاص که میتواند آن را نشان دهد.