شمارهٔ ۲۶ - جایزه (پری)
دلبرا! ای که ترا طبع سخنپرور من!
مهربان کرد که دستی بکشی بر سر من
سکه ای را که (پری) لطف نمودی برسید
ای پری روی و پری خوی و پری پیکر من
تو خودت نیز پری هستی و بهتر، زیرا
عوض این پری آن به که خودآئی بر من
از پری بودنت آنقدر به من معلومست
که مرا بینی و خود غائبی از منظر من
گرچه من سایه تو نیز ندیدم لیکن،
باز هم کم نشود، سایه تو از سر من
شمارهٔ ۲۵ - زبان سرخ: مگو که غنچه چرا چاکچاک و دل خون است؟شمارهٔ ۲۷ - خنده شاعر: من که خندم، نه بر اوضاع کنون میخندم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلبرا! ای که ترا طبع سخنپرور من!
مهربان کرد که دستی بکشی بر سر من
هوش مصنوعی: عزیزم! تو که با روح خلاق من مهربان هستی، ای کاش دستی بر سر من بکشی.
سکه ای را که (پری) لطف نمودی برسید
ای پری روی و پری خوی و پری پیکر من
هوش مصنوعی: ای پری، تو با لطف خود به من سکهای دادی. من به تو روی زیبا و سیمای پریگونهام را تقدیم میکنم.
تو خودت نیز پری هستی و بهتر، زیرا
عوض این پری آن به که خودآئی بر من
هوش مصنوعی: تو خود نیز مانند یک پری هستی و حتی بهتر از آن، چون به جای آن پری، بهتر است که خودت به سوی من بیایی.
از پری بودنت آنقدر به من معلومست
که مرا بینی و خود غائبی از منظر من
هوش مصنوعی: از وجود تو و زیباییهایت آنقدر آگاه هستم که حتی وقتی تو در کنارم نیستی، میتوانم تو را احساس کنم و ببینم.
گرچه من سایه تو نیز ندیدم لیکن،
باز هم کم نشود، سایه تو از سر من
هوش مصنوعی: هرچند که من هرگز سایه تو را ندیدم، اما باز هم حضور تو در زندگیام کمتر نمیشود.