شمارهٔ ۱۸ - شب وصال
امشب آماده یار و بزم و شرابست
گو که همین امشبم ز عمر حسابست
هر شبم از هجر، آب دیده روان بود
امشبم از شوق وصل، دیده پرآبست
لب به لب میگسارش نازده مستم
آنچه زیادست این میانه شرابست
نقش گل سرخ بر حباب چراغست
خوبی این منظر نکو ز دو بابست:
روی فروزان یار و گونه سرخش
حقه آن سرخ گل، به روی حبابست
عمر پر از یادگار جور به جور است
عشق فقط یادگار عهد شبابست
بیست و دو سالست، تند می روی ای عمر!
اندکی امشب تأمل این چه شتابست؟
روز خراب من، از خرابی بختم:
نیست: که از اصل، روزگار خرابست!
شمارهٔ ۱۷ - عشوه سازی: بتا، نظام، دگر ناز و عشوه سازی نیستشمارهٔ ۱۹ - پریشانی ایران: ای دوست ببین بیسر و سامانی ایران
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امشب آماده یار و بزم و شرابست
گو که همین امشبم ز عمر حسابست
هوش مصنوعی: امشب فرصت خوشگذرانی و جشن و میگساری است، زیرا همین امشب به حساب عمرم میآید.
هر شبم از هجر، آب دیده روان بود
امشبم از شوق وصل، دیده پرآبست
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر دوری و جدایی، اشک میریختم و امروز شب به خاطر شوق و خوشحالی دیدار، چشمانم پر از اشک است.
لب به لب میگسارش نازده مستم
آنچه زیادست این میانه شرابست
هوش مصنوعی: من دیوانهوار در کنار محبوبم غرق مستیام، و آنچه در این حال بیش از اندازه است، همان شراب است.
نقش گل سرخ بر حباب چراغست
خوبی این منظر نکو ز دو بابست:
هوش مصنوعی: نقش گل سرخ بر روی حباب چراغ، زیبایی این صحنه را دوچندان کرده است.
روی فروزان یار و گونه سرخش
حقه آن سرخ گل، به روی حبابست
هوش مصنوعی: چهره درخشان محبوب و گونه سرخ او، شبیه به یک گل سرخ است که بر روی یک حباب نشسته است.
عمر پر از یادگار جور به جور است
عشق فقط یادگار عهد شبابست
هوش مصنوعی: عمر انسان پر از تجارب و خاطرات مختلف است، اما عشق تنها یادگاری است که از دوران جوانی باقی میماند.
بیست و دو سالست، تند می روی ای عمر!
اندکی امشب تأمل این چه شتابست؟
هوش مصنوعی: بیست و دو سال است که به سرعت میگذری، ای عمر! کمی امشب توقف کن و فکر کن این چه شتابی است؟
روز خراب من، از خرابی بختم:
نیست: که از اصل، روزگار خرابست!
هوش مصنوعی: روز بد و ناخوشایند من به خاطر بدبختیام نیست، بلکه به این علت است که اساساً روزگار به خودی خود خراب است!