گنجور

شمارهٔ ۱۵ - بی اعتنائی به فلک

در هفت آسمانم الا یک ستاره نیست
نامی ز من به پرسنل این اداره نیست
بی اعتنا به هیئت کابینه فلک
گردیده‌ام، که پارتی‌ام یک ستاره نیست
بر بی شمار مِهر فلک، پشت پا زدم
خصم چو من فلک زده‌ای را شماره نیست!
عار آیدم من ار به فلک اعتنا کنم
از من به چرخ، جز به حقارت نظاره نیست
کشتی ما فتاده به گرداب، ای خدا!
یک ناخدا که تا بردش بر کناره نیست!
بیچاره نیستم من و در فکر چاره‌ام
بیچاره آن کسیست که در فکر چاره نیست
من طفل انقلابم و جز در دهان من
پستان خون دایه این گاهواره نیست
ای گول شیخ خورده، قضا و قدر مطیع
بر طاق و جفت و خوب و بد استخاره نیست
احوال من نموده دل سنگ خاره آب
آخر دل تو سنگتر از سنگ خاره نیست؟
من عاشقم، گواه من این قلب چاک چاک
در دست من، جز این سند پاره پاره نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در هفت آسمانم الا یک ستاره نیست
نامی ز من به پرسنل این اداره نیست
هوش مصنوعی: در آسمان‌های بی‌پایان، حتی یک ستاره هم نیست که مرا به یاد آورد؛ در این دنیای بزرگ، هیچ نشانی از من در میان مردم این اداره وجود ندارد.
بی اعتنا به هیئت کابینه فلک
گردیده‌ام، که پارتی‌ام یک ستاره نیست
هوش مصنوعی: من توجهی به ساختار و تشکیلات آسمانی ندارم، چرا که من تنها یک ستاره کوچک نیستم که تحت تاثیر آن‌ها قرار بگیرم.
بر بی شمار مِهر فلک، پشت پا زدم
خصم چو من فلک زده‌ای را شماره نیست!
هوش مصنوعی: به خاطر محبت‌های بی‌پایان آسمان، به دشمنی مثل خودم که بدبختی در برابرش بی‌شمار است، هیچ اهمیتی نمی‌دهم.
عار آیدم من ار به فلک اعتنا کنم
از من به چرخ، جز به حقارت نظاره نیست
هوش مصنوعی: من اگر به آسمان توجه کنم، باعث خجلتی برای خودم می‌شود؛ زیرا از نگاه من به دنیای بالا، چیزی جز بی‌ارزشی دیده نمی‌شود.
کشتی ما فتاده به گرداب، ای خدا!
یک ناخدا که تا بردش بر کناره نیست!
هوش مصنوعی: کشتی ما در گرداب افتاده است، خدایا! یک ناخدا بر بالای آن نیست تا ما را به ساحل برساند!
بیچاره نیستم من و در فکر چاره‌ام
بیچاره آن کسیست که در فکر چاره نیست
هوش مصنوعی: من حال خوبی دارم و به دنبال راه‌حل‌هایم، اما آن کسی که در فکر پیدا کردن راهکار نیست، واقعاً بیچاره است.
من طفل انقلابم و جز در دهان من
پستان خون دایه این گاهواره نیست
هوش مصنوعی: من فرزند انقلاب هستم و تنها چیزی که برای من وجود دارد، شیر مادری است که از خونش برای من فراهم شده و در این گاهواره به من زندگی می‌دهد.
ای گول شیخ خورده، قضا و قدر مطیع
بر طاق و جفت و خوب و بد استخاره نیست
هوش مصنوعی: ای کسی که به حرف‌های شیخ اعتماد کرده‌ای، بدان که سرنوشت و تقدیر زیر فرمان نیست و روی استخاره نباید حساب کرد، چه خوب و چه بد.
احوال من نموده دل سنگ خاره آب
آخر دل تو سنگتر از سنگ خاره نیست؟
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که دل سنگی تو هم نمی‌تواند به من رحم کند. آیا نمی‌بینی که دل تو از آن سنگ‌های سخت نیز بی‌رحم‌تر است؟
من عاشقم، گواه من این قلب چاک چاک
در دست من، جز این سند پاره پاره نیست
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و دلیلی برای این ادعا وجود دارد: قلبم که به شدت آسیب دیده و در دستانم قرار دارد، هیچ مدرکی بهتر از این نیست که احساساتم را ثابت کند.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۵ - بی اعتنائی به فلک به خوانش افسر آریا