گنجور

شمارهٔ ۱۱ - نامه عشقی

سزد ای شام چرخ تیره وش! وقتی سحر گردی
نه هر شام و سحر، ای تیره گردون تیره تر گردی
چه ظلم است؟ این مدام آسایش آسودگان خواهی
پی آزردن آزردگان شام و سحر گردی!
چه عدل است؟ این به کام نیک بختان نوش آشامی!
سپس اندر به جان، زشت اختران را نیشتر گردی!
چه لازم؟ خلقت خوش طلعان و تیره اقبالان
که بی خود باعث ترجیح این بر آن دگر گردی
همانا تا رهم زاندوه وضع زشت این گیتی
سزد ای چشم نابینا شوی، ای گوش، کر گردی!
گناهت ای کبوتر چیست، زین رو آفرینندت؟
که بهر قوت بازی! خیره، در خون غوطه ور گردی؟
تو هم جان داری و حیوان حی این گوسفند آخر!
چه باعث گشته قوت جان حیوان دگر گردی؟
چه نیکو گرده طاوس، افسر شاهان شدش شهپر
تو ای حیوان چه بد کردی؟ که زیر بار خر گردی؟
به پاداش چه؟ ای منعم! به عشرت در سرابستان
ز غم وارسته در دریای نعمت، غوطه ور گردی؟
به جرم چیست ای مفلس، برای لقمه روزی
سحر از در درآئی و بهر سو در بدر گردی؟
تو ای طفل دو ساله مرده، گردون با مشقت ها
چه مقصد داشت آوردت که ناآورده برگردی؟
به جز رنج ز مادر زادن و رنجوری و مردن
نه خیری از جهان بینی، نه از عالم خبر گردی؟
چه انصاف است این؟ ای دهخدا، دهقان به صد زحمت
به پا شد تخم و در آخر، تو ارباب ثمر گردی؟
چه نازی ای توانگر؟ بر خود و بر ضرب دست خود
به زور بازوی مزدوریان،ارباب زر گردی؟
بریزی خون سرخ فوجی، ای سردار سربازان
که خود در سینه شامل، وصله سرخ هنر گردی؟
کنی پاک از زمین نام و نشان فوجی از انسان
که خود نامی شوی یا از نشانی مفتخر گردی!
بپا از گردش چرخ است این دنیای نازیبا
سزد زین ناستوده گردشت، ای چرخ برگردی!
از این زیر و زبر گردی و بنیان و بن ای گردون
من آن خواهم که از بنیان و پی، زیر و زبر گردی
چرا ای بی سر و پا چرخ و دهر بی پدر مادر!
ز مادر مهربان تر دایه بر هر بی پدر گردی!
تو خود شرمنده گردی، ای زمانه از شبانروزت!
شب و روز ار که واقف از جنایات بشر گردی؟
بشر یک لکه ننگی است، اندر صفحه گیتی
سزد پاک ای زمین، زین دم بریده جانور گردی!
تو هم با «عنصری » شک نیست از یک عنصری عشقی
چرا او گرد زر گردید و تو گرد ضرر گردی؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سزد ای شام چرخ تیره وش! وقتی سحر گردی
نه هر شام و سحر، ای تیره گردون تیره تر گردی
هوش مصنوعی: ای شب، که چهره‌ات تیره و غم‌افزا است! شایسته است که وقتی سحر از راه می‌رسد، غم و تیرگی‌ات بیشتر شود. نه هر شب و سحر، بلکه تو، ای آسمان تیره، به تیره‌تر شدن ادامه ده!
چه ظلم است؟ این مدام آسایش آسودگان خواهی
پی آزردن آزردگان شام و سحر گردی!
هوش مصنوعی: این چه بی‌عدالتی است که همیشه در پی آرامش کسانی هستی که آسوده‌اند، در حالی که آرامش و آسایش کسانی را که در رنج‌اند، به هم می‌زنی، در صبح و شب؟
چه عدل است؟ این به کام نیک بختان نوش آشامی!
سپس اندر به جان، زشت اختران را نیشتر گردی!
هوش مصنوعی: این چه عدل و انصاف است که خوشبخت‌ها شربتی شیرین می‌نوشند، در حالی که بدبخت‌ها با طعنه و زخم زبان رو‌به‌رو می‌شوند؟
چه لازم؟ خلقت خوش طلعان و تیره اقبالان
که بی خود باعث ترجیح این بر آن دگر گردی
هوش مصنوعی: چه نیازی است به خلق کسانی که خوش شانسی دارند و کسانی که بداقبال هستند، وقتی که تو بی دلیل باعث برتری یکی بر دیگری می‌شوی؟
همانا تا رهم زاندوه وضع زشت این گیتی
سزد ای چشم نابینا شوی، ای گوش، کر گردی!
هوش مصنوعی: برای رهایی از اندوه و زیبایی زشت این دنیا، بهتر است چشم تو بسته باشد و گوش تو نشنود.
گناهت ای کبوتر چیست، زین رو آفرینندت؟
که بهر قوت بازی! خیره، در خون غوطه ور گردی؟
هوش مصنوعی: ای کبوتر، گناه تو چیست که به خاطر آن تو را خلق کرده‌اند؟ برای اینکه فقط به خاطر قوت و نیرومندی خود در بازی، در خون غوطه‌ور شوی؟
تو هم جان داری و حیوان حی این گوسفند آخر!
چه باعث گشته قوت جان حیوان دگر گردی؟
هوش مصنوعی: تو هم موجودی زنده و مانند این گوسفند که جان دارد! پس چه چیزی باعث شده که تو قدرت روحی‌ات از آن حیوان بیشتر باشد؟
چه نیکو گرده طاوس، افسر شاهان شدش شهپر
تو ای حیوان چه بد کردی؟ که زیر بار خر گردی؟
هوش مصنوعی: چه زیباست که طاووس، تاج شاهان شد، ولی تو ای حیوان چرا چنین کردی که به زیر بار خر افتادی؟
به پاداش چه؟ ای منعم! به عشرت در سرابستان
ز غم وارسته در دریای نعمت، غوطه ور گردی؟
هوش مصنوعی: به خاطر چه چیزی؟ ای مهربان! در سراب، از غم رها شده‌ای، و در دریای نعمت غرق شده‌ای.
به جرم چیست ای مفلس، برای لقمه روزی
سحر از در درآئی و بهر سو در بدر گردی؟
هوش مصنوعی: ای بیچاره، به خاطر چه چیزی به این شکل زحمت می‌کشی و برای به دست آوردن لقمه‌ای صبحگاهی، از در بیرون می‌روی و در چهار سوی دنیا پرسه می‌زنی؟
تو ای طفل دو ساله مرده، گردون با مشقت ها
چه مقصد داشت آوردت که ناآورده برگردی؟
هوش مصنوعی: ای کودک دو ساله‌ای که از دنیا رفته‌ای، زندگی با تمام سختی‌ها و زحماتش چه هدفی داشت که تو را به این دنیا آورد و حالا به این زودی می‌خواهی برگردی؟
به جز رنج ز مادر زادن و رنجوری و مردن
نه خیری از جهان بینی، نه از عالم خبر گردی؟
هوش مصنوعی: غیر از درد و رنجی که از تولد، بیماری و مرگ می‌بریم، آیا هیچ خوبی از زندگی و دنیای اطراف می‌بینی یا از آن اطلاعی به دست می‌آوری؟
چه انصاف است این؟ ای دهخدا، دهقان به صد زحمت
به پا شد تخم و در آخر، تو ارباب ثمر گردی؟
هوش مصنوعی: آیا این درست است که شخصی با زحمت و تلاش بسیار زمین را آماده کرده و بذر کاشته، اما در نهایت، دیگران از زحمات او بهره‌مند شوند و خود او چیزی به دست نیاورد؟
چه نازی ای توانگر؟ بر خود و بر ضرب دست خود
به زور بازوی مزدوریان،ارباب زر گردی؟
هوش مصنوعی: چه زیبا و باوقار هستی، ای ثروتمند! آیا می‌دانی که با تکیه بر قدرت خود و کارگران زحمتکش، به فرمانروایی بر دنیای زر و سیم رسیده‌ای؟
بریزی خون سرخ فوجی، ای سردار سربازان
که خود در سینه شامل، وصله سرخ هنر گردی؟
هوش مصنوعی: ای سردار سربازان، خون سرخ این گروه را بریز، که تو خود با داشتن هنری شگفت‌انگیز درون خود، به یک هنر و قابلیت سرخ تبدیل می‌شوی.
کنی پاک از زمین نام و نشان فوجی از انسان
که خود نامی شوی یا از نشانی مفتخر گردی!
هوش مصنوعی: از زمین آثار و نشانه‌های جمعی از انسان‌ها را پاک کن، تا خودت به معروفیت و جایگاهی ارجمند دست یابی یا به خاطر نشانه‌ات مورد احترام قرار بگیری!
بپا از گردش چرخ است این دنیای نازیبا
سزد زین ناستوده گردشت، ای چرخ برگردی!
هوش مصنوعی: این دنیا با تمام زیبایی‌هایش در واقعیت ناپسند و ناسازگار است. بنابراین، باید مواظب باشیم چرا که ممکن است روزی چرخ زندگی به گونه‌ای بچرخد که وضعیت ما تغییر کند و به زشتی‌ها نزدیک شویم.
از این زیر و زبر گردی و بنیان و بن ای گردون
من آن خواهم که از بنیان و پی، زیر و زبر گردی
هوش مصنوعی: از این نوسانات و بی‌ثباتی‌های زندگی، من خواستار آنم که از ریشه و بنیاد خود، این بی‌نظمی‌ها و تغییرات را تجربه کنم.
چرا ای بی سر و پا چرخ و دهر بی پدر مادر!
ز مادر مهربان تر دایه بر هر بی پدر گردی!
هوش مصنوعی: چرا ای دوران و زمانه که بدون سر و سامان هستی! از مادر مهربان‌تر، نگران و دلسوز هر بی‌پدری هستی!
تو خود شرمنده گردی، ای زمانه از شبانروزت!
شب و روز ار که واقف از جنایات بشر گردی؟
هوش مصنوعی: ای زمانه، تو خودت باید شرمنده باشی از گذران روزها و شب‌هایت! اگر شب و روز از جنایات و گناهان انسان‌ها باخبر شوند، چگونه می‌توانی دلخوش باشی؟
بشر یک لکه ننگی است، اندر صفحه گیتی
سزد پاک ای زمین، زین دم بریده جانور گردی!
هوش مصنوعی: بشر در واقع یک عیب و لکه در روی زمین است و زمین شایسته است که از وجود او پاک شود و باید از این لحظه به بعد، به مانند یک موجود بی‌جان از او فاصله بگیرد.
تو هم با «عنصری » شک نیست از یک عنصری عشقی
چرا او گرد زر گردید و تو گرد ضرر گردی؟
هوش مصنوعی: شک نیست که تو و «عنصری» از یک طبیعت و روح هستید، اما چرا او به گرد طلا تبدیل شد و تو به دور ضرر و زیان افتادی؟