بخش ۲ - غزل
دل چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است
ناظرم بر رخت به دیدهٔ جان
گرچه از چشم ظاهرم دور است
از شراب الست روز وصال
جان مستم هنوز مخمور است
دست از عاشقی نمیدارد
دایم از یار اگرچه مهجور است
جان آشفته بر رخت فاش است
شعلهٔ نار پرتو نور است
چشم مستت بلای عشاق است
خاک پای تو تاج فغفور است
حکم داری به هرچه فرمایی
که عراقی مطیع و مامور است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است
هوش مصنوعی: زمانی که دل در چنگال عشق قرار دارد، برای چشم خطایی وجود ندارد و میتوان آن را معاف دانست.
ناظرم بر رخت به دیدهٔ جان
گرچه از چشم ظاهرم دور است
هوش مصنوعی: من با چشم جان بر چهرهات نظارت میکنم، هرچند که از دید ظاهری دور هستی.
از شراب الست روز وصال
جان مستم هنوز مخمور است
هوش مصنوعی: در روز وصال و دیدار با معشوق، از شراب عشق به شدت مست بودم و هنوز هم از آن حالت مستی و سرخوشی خارج نشدهام.
دست از عاشقی نمیدارد
دایم از یار اگرچه مهجور است
هوش مصنوعی: عاشق به عشقش ادامه میدهد و هرگز دست از آن برنمیدارد، حتی اگر آن شخص که دوستش دارد از او دور باشد.
جان آشفته بر رخت فاش است
شعلهٔ نار پرتو نور است
هوش مصنوعی: دل آشفته و پریشان من در برابر تو کاملاً مشخص است، همانطور که نور از آتش میتابد.
چشم مستت بلای عشاق است
خاک پای تو تاج فغفور است
هوش مصنوعی: چشم زیبا و فریبندهات، برای عاشقان سختی و دردسر است و خاک پای تو، بهنوعی، از ارزش و اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
حکم داری به هرچه فرمایی
که عراقی مطیع و مامور است
هوش مصنوعی: تو هر دستوری که بدهی، عراقیها به آن عمل میکنند و فرمانبردار هستند.