گنجور

بخش ۲ - غزل

ای شده چشم جان من به تو باز
از تو در دل نیاز و در جان آز
شب اندوه من نگردد روز
تا نبینم جمال روی تو باز
تو ز فارغی و ما داریم
بر درت سر بر آستان نیاز
در دلم آرزوی عشق تو را
نیست انجام، اگر بود آغاز
مرغ جانم ز آشیانهٔ تن
جز به کویت کجا کند پرواز؟
بیش ازینم ز خویش دور مدار
تا نگردد دریده پردهٔ راز
آخر، ای آفتاب جان افروز
سایه‌ای بر من ضعیف انداز
از تو ما را گذر نخواهد بود
گر اهانت کنی وگر اعزاز
در غمت هر نفس عراقی را
با خیالت حکایتی است دراز

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شده چشم جان من به تو باز
از تو در دل نیاز و در جان آز
هوش مصنوعی: ای چشم و دل من به تو خیره شده‌اند، از تو در دل خویش درخواست دارم و در جانم آرزویی دارم.
شب اندوه من نگردد روز
تا نبینم جمال روی تو باز
هوش مصنوعی: تا زمانی که جمال روی تو را نبینم، شب‌های اندوه من به روز تبدیل نخواهد شد.
تو ز فارغی و ما داریم
بر درت سر بر آستان نیاز
هوش مصنوعی: تو در آرامش هستی و ما در درگاه تو با نیاز و درخواست حضوریافته‌ایم.
در دلم آرزوی عشق تو را
نیست انجام، اگر بود آغاز
هوش مصنوعی: در دلم آرزویی از عشق تو وجود ندارد، اگر هم باشد، فقط شروع است و پایان ندارد.
مرغ جانم ز آشیانهٔ تن
جز به کویت کجا کند پرواز؟
هوش مصنوعی: پرنده‌ی روح من از خانه‌ی جسم خود جز به سوی تو چگونه می‌تواند پرواز کند؟
بیش ازینم ز خویش دور مدار
تا نگردد دریده پردهٔ راز
هوش مصنوعی: از این بیشتر از خودت فاصله نگیر، چون ممکن است پرده‌ی رازها پاره شود.
آخر، ای آفتاب جان افروز
سایه‌ای بر من ضعیف انداز
هوش مصنوعی: در نهایت، ای خورشید درخشان، لطفاً بر من که ضعیف هستم سایه‌ای بیفکن.
از تو ما را گذر نخواهد بود
گر اهانت کنی وگر اعزاز
هوش مصنوعی: هرچند که ما به تو وابسته‌ایم، اما اگر به ما بی‌احترامی کنی یا بر ما اعتبار نگذاری، از تو دور خواهیم شد.
در غمت هر نفس عراقی را
با خیالت حکایتی است دراز
هوش مصنوعی: در اندوه تو، هر لحظه، برای عراقی، خیالت داستانی طولانی دارد.

حاشیه ها

1390/12/23 14:02
علی جلالپور

بیت سوم مصرع اول تو ز ما فارغی.. " ما" افتاده .. با تشکر