بخش ۱ - سر آغاز
ای هوای تو مونس جانم
مایهٔ درد و اصل درمانم
مرغ جان تا بیافت دیدهٔ باز
در هوای تو میکند پرواز
گفت و گوی تو روز و شب یارم
جست و جوی تو حاصل کارم
دلم از عشق توست دیوانه
تا تو شمعی، تو راست پروانه
نیک در کار خویش حیرانم
درد خود را دوا نمیدانم
در غم دوستان مهر گسل
دشمنان را بسوخت بر من دل
ما همه مشتری بیپایه
او و کالای او گرانمایه
ای ز سوداییان درین بازار
فارغ از مثل من هزار هزار
خواب خواهم من از خدا به دعا
تا ببینم مگر به خواب تو را
نکند خود به خاطرت گذری
که کنی سوی بیدلی نظری
چون سرماست خاک سودایت
فرصتی، تا نهیم در پایت
میسزد جز به وقت دل بردن
التفاتی به بیدلی کردن
به تلطف ز ما ربودی دل
به تکبر کنون زیاد مهل
تو به خود عاشقی، زهی مشکل!
که ز ما بگذرد تو را در دل
تو سبق بردهای ز نیکویان
ما ز عشق تو این غزل گویان:
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای هوای تو مونس جانم
مایهٔ درد و اصل درمانم
هوش مصنوعی: ای هوای تو، پناه دل من و همدم جانم، هم موجب رنج من هستی و هم منبع شفای من.
مرغ جان تا بیافت دیدهٔ باز
در هوای تو میکند پرواز
هوش مصنوعی: پرندهٔ وجودم وقتی چشمش به تو میافتد، در آرزوی تو به پرواز در میآید.
گفت و گوی تو روز و شب یارم
جست و جوی تو حاصل کارم
هوش مصنوعی: صحبت و گفتوگو با تو، روز و شب برای من مهم است و جستوجو کردن برای تو نتیجه تلاشهایم را به نمایش میگذارد.
دلم از عشق توست دیوانه
تا تو شمعی، تو راست پروانه
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو دیوانه شده است؛ تو همچون شمعی هستی و من مانند پروانهای در اطراف تو میچرخم.
نیک در کار خویش حیرانم
درد خود را دوا نمیدانم
هوش مصنوعی: من در کارهای خودم شگفتزدهام و نمیدانم چگونه بر دردهای خود فائق آیم.
در غم دوستان مهر گسل
دشمنان را بسوخت بر من دل
هوش مصنوعی: در دل من به خاطر غم دوستان، آتش محبت دشمنان شعلهور شد.
ما همه مشتری بیپایه
او و کالای او گرانمایه
هوش مصنوعی: همه ما مشتریان بدون اعتبار او هستیم و محصولات او بسیار ارزشمند و گرانبها هستند.
ای ز سوداییان درین بازار
فارغ از مثل من هزار هزار
هوش مصنوعی: ای کسی که در این بازار از تیرگیهای دل و افکار پریشان بیخبری، آرام و بیدغدغهای، در حالی که من از این مشکلات و وسوسهها بسیار رنج میبرم.
خواب خواهم من از خدا به دعا
تا ببینم مگر به خواب تو را
هوش مصنوعی: من از خدا درخواست خواب دارم تا شاید در خواب تو را ببینم.
نکند خود به خاطرت گذری
که کنی سوی بیدلی نظری
هوش مصنوعی: شاید به خاطر تو در اندیشه بیدلی نگاهی بیندازم.
چون سرماست خاک سودایت
فرصتی، تا نهیم در پایت
هوش مصنوعی: به خاطر سرمایی که بر خاک عشق تو حاکم است، فرصتی پیش آمده تا عشق و احساس خود را به تو تقدیم کنیم.
میسزد جز به وقت دل بردن
التفاتی به بیدلی کردن
هوش مصنوعی: چندان بیاعتنایی به کسی که در دلش نمیدارد، شایسته نیست، مگر اینکه زمانش برسد و دل او را به دست آورد.
به تلطف ز ما ربودی دل
به تکبر کنون زیاد مهل
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانیات دل مرا ربودی و اکنون که با تکبر رفتار میکنی، به من کمی مهلت بده.
تو به خود عاشقی، زهی مشکل!
که ز ما بگذرد تو را در دل
هوش مصنوعی: تو به خودت عاشق شدهای، چه دشواری! که عشق ما از دل تو خواهد گذشت.
تو سبق بردهای ز نیکویان
ما ز عشق تو این غزل گویان:
هوش مصنوعی: تو در زیباییها از همه جلوتر هستی و عشق تو باعث شده که من این شعر را بگویم.