بخش ۳ - مثنوی
نکند جز که شوق دیدارت
خانهٔ صبر عاشقان غارت
آرزوی تو هردم از دل ریش
راتبی میبرد به عادت خویش
نه فراغی به حسب حال منت
نه مجالی که بشنوم سخنت
سخنی کان از آن لب دلجوست
باد جانش فدا ، که جان داروست
عالم عاشقان ز حیرت او
در بدر میروند و کوی به کو
گرچه دردی است، عشق، بیدرمان
هست درمان درد ما جانان
راه تو موضع سرم گردد
طالبم، گر میسرم گردد
تا به سودای تو گرفتارم
کافرم، گر ز خود خبر دارم
تا به گوشم حکایت تو رسید
دیگر از دیگران سخن نشنید
حسنت آوازه در جهان افکند
هردلی، کان شنید، جان افکند
خیل حسن تو ملک جان بگرفت
صیت حسنت همه جهان بگرفت
آرزوی تو آشکار و نهان
میدواند مرا به گرد جهان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نکند جز که شوق دیدارت
خانهٔ صبر عاشقان غارت
هوش مصنوعی: شاید تنها چیزی که باعث ویرانی قلب عاشقان میشود، اشتیاق دیدن تو باشد.
آرزوی تو هردم از دل ریش
راتبی میبرد به عادت خویش
هوش مصنوعی: هر لحظه آرزوی تو در دل پر درد من، مرا به عادات و شیوههای خودت میکشاند.
نه فراغی به حسب حال منت
نه مجالی که بشنوم سخنت
هوش مصنوعی: هیچ آرامشی برای من نمیماند و نه فرصتی برای شنیدن سخنان تو وجود دارد.
سخنی کان از آن لب دلجوست
باد جانش فدا ، که جان داروست
هوش مصنوعی: سخنی که از آن لب محبتآمیز و دلنشین میآید، گویی جانش را فدای آن میکند، چرا که این کلام ارزشمند و حیاتبخش است.
عالم عاشقان ز حیرت او
در بدر میروند و کوی به کو
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر حیرت و شگفتی از او، در دل شب به دنبال او در کوچهها و خیابانها میروند.
گرچه دردی است، عشق، بیدرمان
هست درمان درد ما جانان
هوش مصنوعی: عشق هر چند که دردی است که هیچ درمانی ندارد، اما همین عشق به جان ما آرامش میدهد.
راه تو موضع سرم گردد
طالبم، گر میسرم گردد
هوش مصنوعی: اگر راه تو به من برسد و من به آن دست یابم، سعی میکنم که به تو نزدیک شوم.
تا به سودای تو گرفتارم
کافرم، گر ز خود خبر دارم
هوش مصنوعی: تا زمانی که عاشق تو هستم، کافر به حساب میآیم، حتی اگر از خودم آگاه باشم.
تا به گوشم حکایت تو رسید
دیگر از دیگران سخن نشنید
هوش مصنوعی: وقتی داستان تو به گوشم رسید، دیگر نمیخواستم از دیگران چیزی بشنوم.
حسنت آوازه در جهان افکند
هردلی، کان شنید، جان افکند
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری در دنیا منتشر شده است که هر دلی که صدای تو را بشنود، جانش را فدای تو میکند.
خیل حسن تو ملک جان بگرفت
صیت حسنت همه جهان بگرفت
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از زیباییها و جذابیتهای تو روح و جان من را captivated کرده است. شهرت و آوازه زیباییات در سرتاسر دنیا پیچیده است.
آرزوی تو آشکار و نهان
میدواند مرا به گرد جهان
هوش مصنوعی: آرزوهای تو هم به صورت علنی و هم به طور پنهانی مرا به سفر و جستوجو در سراسر جهان سوق میدهد.