گنجور

بخش ۴ - حکایت

پسری داشت شحنهٔ تبریز
حسن او دلفریب و شورانگیز
خلعت ذات او، ز موزونی
صورت لطف و صنع بیچونی
شیخ عالم، امام غزالی
آن جهان علوم را والی
گشت آگاه زان گزیده خصال
صفتش فهم کرد از استدلال
خبر حسن او به شیخ رسید
صبر و آرام از دلش برمید
اسب عزم از زمین ری زین کرد
میل دیدار آن نگارین کرد
از می اشتیاق او شد مست
پای در ره نهاد و دل بردست
چون به نزدیک شهر رفت فقیر
عرضه کردند حال او به امیر
گفت شحنه که: باشد آن سالوس
به امید آمد و شود مایوس
شیخ صورت پرست و زراق است
شهرهٔ شید اندر آفاق است
مگذارید اندرین شهرش
تا رود باز پس، کشد زهرش
قاصدی شد ز شهر بر سر راه
کرد از آن حال شیخ را آگاه
چون که بشنید شیخ صاحب درد
در دو فرسنگ شهر منزل کرد
چون به جیب افق فرو شد هور
روشنی شد ز صحن عالم دور
شد به خرگه، هوای بستر کرد
دامن خیمه پر ز گوهر کرد
شحنه را نیز خواب در پیچید
گوش کن تا که او به خواب چه دید:
دید در خواب، کش رسول خدا
داد مشتی مویز و گفت او را:
بستان این مویز و رو حالی
خود ببر پیش شیخ غزالی
چون درآمد به صبح شحنه ز خواب
بر گرفت آن مویز و کرد شتاب
شیخ چون دید شحنه را از دور
در پی افتاده آن سرشته ز نور
پیش از آن کش به نزد خویش آورد
طبق پر مویز پیش آورد
کانچه امشب نبی بر تو گذاشت
هان! نشانش ازین طبق برداشت
متاله روان راه اله
به مویزی جهان برند از راه
حسن را صورتی مبین و مدان
به مویزی ز راه باز ممان
باصره، چون که با کمال بود
لذتش راتب جمال بود
گر طبیعت چشیدنش خواهد
بیند و هم رسیدنش خواهد
سیب سیمین برای چیدن نیست
زو نصیب تو غیر دیدن نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسری داشت شحنهٔ تبریز
حسن او دلفریب و شورانگیز
هوش مصنوعی: پسری داشت رئیس‌النسق تبریز که زیبایی و جذابیتی خم‌کننده و دلپذیر داشت.
خلعت ذات او، ز موزونی
صورت لطف و صنع بیچونی
هوش مصنوعی: پوشش وجود او به خاطر توازن زیبایی و هنری است که از بی‌چیزی به وجود آمده است.
شیخ عالم، امام غزالی
آن جهان علوم را والی
هوش مصنوعی: شیخ عالم، امام غزالی، بزرگ‌ترین دانشمند و ناظر بر تمامی علوم و آگاهی‌ها در آن دنیا است.
گشت آگاه زان گزیده خصال
صفتش فهم کرد از استدلال
هوش مصنوعی: او از ویژگی‌های خاص و برجسته‌اش آگاه شد و از طریق دلایل و استدلالات به درک درست آن رسید.
خبر حسن او به شیخ رسید
صبر و آرام از دلش برمید
هوش مصنوعی: خبر زیبایی و خوبی او به شیخ رسید و باعث شد که صبر و آرامش از دلش برود و از بین برود.
اسب عزم از زمین ری زین کرد
میل دیدار آن نگارین کرد
هوش مصنوعی: اسب آماده شده تا از زمین ری خارج شود و به سمت دیدار آن معشوق زیبا برود.
از می اشتیاق او شد مست
پای در ره نهاد و دل بردست
هوش مصنوعی: از شوق او، مشغول نوشیدن می شدم و به سمت او رفتم و قلبم را از دست دادم.
چون به نزدیک شهر رفت فقیر
عرضه کردند حال او به امیر
هوش مصنوعی: وقتی فقیر به نزدیکی شهر رسید، وضعیت او را به امیر گزارش کردند.
گفت شحنه که: باشد آن سالوس
به امید آمد و شود مایوس
هوش مصنوعی: شحنه گفت: آن فرد مکار با امیدی وارد می‌شود، اما در نهایت ناامید خواهد شد.
شیخ صورت پرست و زراق است
شهرهٔ شید اندر آفاق است
هوش مصنوعی: شیخ به افرادی که تنها به ظاهر اهمیت می‌دهند و به ظواهر دنیا مشغول هستند، اشاره دارد و در عین حال، معروفیت فردی که به زیبایی و جذابیت‌های ظاهری مشهور است، در جهان وجود دارد.
مگذارید اندرین شهرش
تا رود باز پس، کشد زهرش
هوش مصنوعی: نگذارید او در این شهر بماند تا به عقب برگردد، زیرا ممکن است آسیب و ضرر به همراه آورد.
قاصدی شد ز شهر بر سر راه
کرد از آن حال شیخ را آگاه
هوش مصنوعی: نامه‌بر یا قاصدی از شهر به سمت راهی حرکت کرد و حال شیخ را به دیگران اطلاع داد.
چون که بشنید شیخ صاحب درد
در دو فرسنگ شهر منزل کرد
هوش مصنوعی: وقتی شیخ که دلی پر از درد داشت، خبر را شنید، در فاصله‌ی دو فرسنگ از شهر اقامت گزید.
چون به جیب افق فرو شد هور
روشنی شد ز صحن عالم دور
هوش مصنوعی: زمانی که نور خورشید در پهنه‌ی آسمان غروب می‌کند، روشنایی از دیار دنیا دور می‌شود.
شد به خرگه، هوای بستر کرد
دامن خیمه پر ز گوهر کرد
هوش مصنوعی: به دامن خیمه پر از جواهرات، آرامش و آسایش زندگی رسید و بستر زندگی را فراهم کرد.
شحنه را نیز خواب در پیچید
گوش کن تا که او به خواب چه دید:
هوش مصنوعی: شحنه هم تحت تأثیر خواب قرار گرفت، به حرف‌های او گوش بده تا بفهمی در خواب چه چیزهایی را تجربه کرده است.
دید در خواب، کش رسول خدا
داد مشتی مویز و گفت او را:
هوش مصنوعی: در خواب دید که پیامبر اسلام مقداری خرما به او داد و گفت:
بستان این مویز و رو حالی
خود ببر پیش شیخ غزالی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که این خوشه‌ی مویز (انگور خشک شده) را بگیر و حال و روز خود را به پیش شیخ غزالی ببر و با او در میان بگذار. به نوعی، دعوتی به اشتراک گذاشتن احساسات و وضعیت شخصی با فردی دانا و برجسته است.
چون درآمد به صبح شحنه ز خواب
بر گرفت آن مویز و کرد شتاب
هوش مصنوعی: صبح که شحنه از خواب بیدار شد، آن مویز را برداشت و به سرعت حرکت کرد.
شیخ چون دید شحنه را از دور
در پی افتاده آن سرشته ز نور
هوش مصنوعی: وقتی شیخ از دور، شحنه‌ای را دید که در پی او افتاده است، متوجه شد که او در حال حاضر به نور و روشنایی نزدیک شده است.
پیش از آن کش به نزد خویش آورد
طبق پر مویز پیش آورد
هوش مصنوعی: قبل از اینکه کسی چیزی را به پیش خودش بیاورد، باید تلاش کند و مقدمه‌چینی کند.
کانچه امشب نبی بر تو گذاشت
هان! نشانش ازین طبق برداشت
هوش مصنوعی: هرچه امشب پیامبر بر تو قرار داده، نگاه کن! نشانه‌اش را از این ظرف بردار.
متاله روان راه اله
به مویزی جهان برند از راه
هوش مصنوعی: روح قدسی، راه الهی را به سوی مویی هدایت می‌کند؛ یعنی به سمت شخصی که در نظر دارد، از طریق مسیر خاصی حرکت می‌کند.
حسن را صورتی مبین و مدان
به مویزی ز راه باز ممان
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی را تنها به چهره‌اش محدود نکن و اجازه نده بر این اساس قضاوت شود که به سادگی می‌توان او را توصیف کرد.
باصره، چون که با کمال بود
لذتش راتب جمال بود
هوش مصنوعی: چشم، وقتی که با کمال و زیبایی همراه باشد، لذت آن بیشتر می‌شود.
گر طبیعت چشیدنش خواهد
بیند و هم رسیدنش خواهد
هوش مصنوعی: اگر طبیعت بخواهد، او را خواهد دید و به او خواهد رسید.
سیب سیمین برای چیدن نیست
زو نصیب تو غیر دیدن نیست
هوش مصنوعی: سیب نقره‌ای برای برداشت نیست، از آنچه نصیب تو می‌شود تنها تماشای آن است.