بخش ۳ - غزل
در هوای تو جان و تن بارست
جان فدا کرد عاشق و وارست
صید خود را چرا زنی تو به تیر؟
کو به دام تو خود گرفتار است
در هلاک دلم چه میکوشی؟
چون که بیچاره خود درین کار است
دل بسی در غمت به خون غلتید
لیکن این بار خود سبکبار است
ای شبم روز با تو، بیرخ تو
روز روشن مرا شب تار است
عاشقان پیش چون تو صیادی
جان فدا میکنند و ناچار است
من ز تیرت امان نمیطلبم
لیکنم آرزوی دیدار است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در هوای تو جان و تن بارست
جان فدا کرد عاشق و وارست
هوش مصنوعی: در فضای عشق تو، جان و بدن زندگی میکند و عاشق جان خود را فدای تو میکند و از خود میگذرد.
صید خود را چرا زنی تو به تیر؟
کو به دام تو خود گرفتار است
هوش مصنوعی: چرا شکار خود را هدف تیر قرار میدهی؟ در حالی که او خودش در دام تو گرفتار است.
در هلاک دلم چه میکوشی؟
چون که بیچاره خود درین کار است
هوش مصنوعی: در تلاش برای نابودی دلم چه زحمتی میکشی؟ در حالی که خودم بهخودم آسیب میزنم.
دل بسی در غمت به خون غلتید
لیکن این بار خود سبکبار است
هوش مصنوعی: دل من در غم تو بسیار رنجید و ناراحت شد، اما این بار خودم را آزاد و سبکبار حس میکنم.
ای شبم روز با تو، بیرخ تو
روز روشن مرا شب تار است
هوش مصنوعی: شب من با تو روز میشود، اما بدون چهرهات، روز روشن برای من شبی تاریک است.
عاشقان پیش چون تو صیادی
جان فدا میکنند و ناچار است
هوش مصنوعی: عاشقان چون تو مانند صیادان هستند که برای عشق جان خود را فدای محبوب میکنند و چارهای ندارند.
من ز تیرت امان نمیطلبم
لیکنم آرزوی دیدار است
هوش مصنوعی: من از تیر عاشقانهات نمیخواهم که نجاتم دهی، اما تنها آرزویم دیدارت است.