گنجور

بخش ۲ - غزل

جنت قرب جای ایشان است
نور رضوان صفای ایشان است
جان من در هوای ایشان است
تن من خاک پای ایشان است
عقل کل هست گنگ و لایعقل
هر کجا ماجرای ایشان است
آفتابی، که عرش ذرهٔ اوست
مطلعش بر سمای ایشان است
به ازل، چون قبول یافته‌اند
ابد اندر بقای ایشان است
همه در عشق خود فنا طلبند
که بقا در فنای ایشان است
حلم و ترک و حیا نشانهٔ‌شان
علم و تقوی لوای ایشان است
از جناب خدای در دو جهان
این مراتب برای ایشان است
این مراتب به ذات ایشان نیست
کین کرم از خدای ایشان است
هرچه اندر جهان عراقی یافت
اثری از عطای ایشان است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.