بخش ۱ - سر آغاز
آن غریبان منزل دنیی
آن عزیزان جنتالماوی
محرمان سراچهٔ قدسی
لوح خوانان سر نه کرسی
سالکان طریقهٔ علیا
راهداران جادهٔ سفلا
زنده جانان مرده در غم یار
مست حالان جان و دل هشیار
پادشاهان تخت روحانی
غوطهخواران بحر نورانی
شاهبازان در قفس مانده
پیش بینان بازپس مانده
از حدود وجود گم گشته
وز عقول و نفوس بگذشته
به کسی شان، ز دوست پروا، نه
سوخته، چون ز شمع، پروانه
همچو پروانه ز اشتیاق رخش
خویشتن را فگنده در آتش
در ره دوست پا ز سر کرده
ابجد عشق را ز بر کرده
چون ز کتاب دهر جیفه شده
بر سریر صفا خلیفه شده
یار خود دیده در پس پرده
تن به جان مانده، جان فدا کرده
می نخورده شده به بویی مست
دوست نادیده دل بداده ز دست
بر ره یار منتظر مانده
نمک شوق بر دل افشانده
بار محنت کشیده چون ایوب
زهر فرقت چشیده چون یعقوب
نظر جان ز جسم بگسسته
صدق «میعاد» باز دانسته
کرده از جان بسوی کوش چوروی
«لیس فی جبتی سوی الله» گوی
جان «اناالحق» زنان و تن بردار
فارغ از جنت و گذشته ز نار
علم اتحاد بر بسته
لشکر خشم و آز بشکسته
بن و بیخ خیال برکنده
گشته آزاد و هم چنان بنده
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن غریبان منزل دنیی
آن عزیزان جنتالماوی
هوش مصنوعی: آن کسانی که در این دنیا غریب و بیکس هستند، همان عزیزان و محبوبانی هستند که در بهشت آرامش و آسایش دارند.
محرمان سراچهٔ قدسی
لوح خوانان سر نه کرسی
هوش مصنوعی: دوستان نزدیک و همیشه همراه، در مکانی مقدس و روحانی، کسانی هستند که همواره به خواندن لوحهای آسمانی مشغولند و بر این مکان تکیه زدهاند.
سالکان طریقهٔ علیا
راهداران جادهٔ سفلا
هوش مصنوعی: رهروان مسیر آسمانی، هدایتکنندگان راههای زمینی هستند.
زنده جانان مرده در غم یار
مست حالان جان و دل هشیار
هوش مصنوعی: زندگی محبوب من در غم یارش به پایان رسیده است، در حالی که من در حالتی مست و سرخوش، جان و دل خود را هشیار حفظ کردهام.
پادشاهان تخت روحانی
غوطهخواران بحر نورانی
هوش مصنوعی: پادشاهان دارای مقام معنوی، غرق در دریای نور و روشنی هستند.
شاهبازان در قفس مانده
پیش بینان بازپس مانده
هوش مصنوعی: پرندگان بزرگ و توانای آسمان، در قفس زندانی شدهاند و پیشگویانی که در گذشته بودند، اکنون در موقعیتی عقبمانده قرار گرفتهاند.
از حدود وجود گم گشته
وز عقول و نفوس بگذشته
هوش مصنوعی: از مرزهای وجود فراتر رفته و از درک و فهم انسانها عبور کردهام.
به کسی شان، ز دوست پروا، نه
سوخته، چون ز شمع، پروانه
هوش مصنوعی: کسی که از محبت و احترام به دوستان میداند، مانند پروانهای است که به شعلهی شمع نزدیک میشود، بدون اینکه از خطر سوختن بترسد.
همچو پروانه ز اشتیاق رخش
خویشتن را فگنده در آتش
هوش مصنوعی: شبیه پروانهای که به خاطر عشق به شعلههای زیبایی خود، جانش را در آتش میاندازد.
در ره دوست پا ز سر کرده
ابجد عشق را ز بر کرده
هوش مصنوعی: در مسیر دوست، من تمام خودم را فدای عشق کردهام و همه چیز را درباره آن یاد گرفتهام.
چون ز کتاب دهر جیفه شده
بر سریر صفا خلیفه شده
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا به گند و نابسامانی دچار شده، کسی به مقام و زعامت رسیده که صلاحیت کافی ندارد.
یار خود دیده در پس پرده
تن به جان مانده، جان فدا کرده
هوش مصنوعی: دوست خود را در پشت پرده جسم مشاهده کردهام؛ جانی که در اختیارش گذاشتهام، فدای او کردهام.
می نخورده شده به بویی مست
دوست نادیده دل بداده ز دست
هوش مصنوعی: دوست نادیده به من بویی زده که حالا مست شدم و دلم را به راحتی باختم.
بر ره یار منتظر مانده
نمک شوق بر دل افشانده
هوش مصنوعی: بر سر راه یار نشستهام و با شوق و محبت، دلتنگیام را نشان میدهم.
بار محنت کشیده چون ایوب
زهر فرقت چشیده چون یعقوب
هوش مصنوعی: کسی که مانند ایوب سختیها را تحمل کرده و درد جدایی را مانند یعقوب تجربه کرده است.
نظر جان ز جسم بگسسته
صدق «میعاد» باز دانسته
هوش مصنوعی: نگاه جان از جسم جدا شده و حقیقتی که به نام «میعاد» شناخته میشود، دوباره مشخص و روشن گردیده است.
کرده از جان بسوی کوش چوروی
«لیس فی جبتی سوی الله» گوی
هوش مصنوعی: به سوی هدف خود با تمام وجود تلاش کن، زیرا هیچ کس جز خدا نخواهد بود که در پناه او جایگاهی داشته باشد.
جان «اناالحق» زنان و تن بردار
فارغ از جنت و گذشته ز نار
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم انسانی اشاره دارد که با آگاهی و شناخت عمیق از حقیقت خود، از تعلقات دنیوی و گذشتههای دردناک رهایی یافته است. او به گونهای زندگی میکند که دیگر به بهشت و جهنم اهمیت نمیدهد و در آرامش و آزادی روحی به سر میبرد.
علم اتحاد بر بسته
لشکر خشم و آز بشکسته
هوش مصنوعی: دانش ما باعث وحدت و یکپارچگی میشود و میتواند خشم و آز و همچنین مشکلات را شکست دهد.
بن و بیخ خیال برکنده
گشته آزاد و هم چنان بنده
هوش مصنوعی: ریشه و پایهی خیال از بین رفته و آزاد شده، اما همچنان در بند و اسیر است.