گنجور

بخش ۶ - در نصیحت

تا کی، ای مست خواب غفلت و جهل
گوش سوی مقلد نااهل؟
تا به مقصد درین طریق تو را
کی رساند دلیل نابینا؟
سازده، یار گیر دانش و عقل
رخت بر بند ازین سراچهٔ نقل
نفسی از همه تبرا کن
ساعتی چشم خویشتن وا کن
لحظه‌ای درگذر ازین پس و پیش
لمحه‌ای در نگر به عالم خویش
چند مانی تو این چنین خفته؟
همره از راه منزلی رفته؟
به طلب در جهان چه می‌پویی؟
چو تو گم گشته‌ای، چه می‌جویی؟
دیده بگشای، ای که در خوابی
خویشتن را طلب، مگر یابی
چند ازین اشتغال بی‌حاصل؟
دیگران را و خود ز خود غافل؟
تا تو در خویشتن نظر نکنی
وانگه از خویشتن گذر نکنی
نرسانی نظر به عین کمال
نشناسی فراق را ز وصال
ایزد آخر نیافریدت تن
همه از بهر خوردن و خفتن
اندرین صورت ضعیف اساس
جان معنی است، سعی کن، بشناس
تا کی، ای همچو گاو سر در پیش
طعمه‌ای گرگ نفس را چون میش؟
تن تو خاک تیره را شد فرش
دل و جان تو تاج و قبهٔ عرش
صورتی را، که جان معنی هست
منجنیق اجل اگر بشکست
مغز او را ز پوست به بیند
باز گشتن به دوست به بیند
ای که غافل ز حال خود شده‌ای
چون بدانجا روی که آمده‌ای
از تو آخر بپرسد ایزد پاک
گوید: ای جرم کردهٔ ناپاک
کرده بودی به مردمی دعوی
حاصلت کو ز صورت و معنی؟
روزی اندر سراچهٔ شاهی
کار ناکرده مزد می‌خواهی؟
هر که دل در امور سفلی بست
به بلاهای جاودان پیوست
هر دلی کو هوای دنیا خواست
در تن افزود، لیک از جان کاست
هر که در ملک جان امین نبود
خازن نقد ماء و طین نبود
گوهری پیش مفلسی ننهند
این بلندی به هر کسی ندهند
عاشقان راست این مقام، آری
عاشقان را سزد چنین کاری

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کی، ای مست خواب غفلت و جهل
گوش سوی مقلد نااهل؟
هوش مصنوعی: تا کی، ای کسی که در خواب غفلت و نادانی هستی، باید به حرف‌های کسانی که خودشان علم کافی ندارند گوش بدهی؟
تا به مقصد درین طریق تو را
کی رساند دلیل نابینا؟
هوش مصنوعی: در این مسیر، آیا یک راهنمای کور می‌تواند تو را به هدف برساند؟
سازده، یار گیر دانش و عقل
رخت بر بند ازین سراچهٔ نقل
هوش مصنوعی: ای یار، دانایی و عقل خود را آماده کن و از این دنیا و جایی که داستان‌ها در آن روایت می‌شود، دل بکن.
نفسی از همه تبرا کن
ساعتی چشم خویشتن وا کن
هوش مصنوعی: مدتی از همه چیز دوری کن و چشمانت را باز کن تا واقعیت را بهتر ببینی.
لحظه‌ای درگذر ازین پس و پیش
لمحه‌ای در نگر به عالم خویش
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به اطراف خود نگاه کن و از این زمان عبور کن تا جهانی که در آن زندگی می‌کنی را بهتر بشناسی.
چند مانی تو این چنین خفته؟
همره از راه منزلی رفته؟
هوش مصنوعی: چند وقت است که در خواب هستی؟ آیا همراهی از راهی به منزل رفته است؟
به طلب در جهان چه می‌پویی؟
چو تو گم گشته‌ای، چه می‌جویی؟
هوش مصنوعی: در این دنیا چه را می‌خواهی و به دنبال چه هستی؟ وقتی خودت را گم کرده‌ای، دیگر چه چیزی را جستجو می‌کنی؟
دیده بگشای، ای که در خوابی
خویشتن را طلب، مگر یابی
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را باز کن، ای کسی که در خواب غفلت به سر می‌بری؛ شاید با این کار خودت را پیدا کنی.
چند ازین اشتغال بی‌حاصل؟
دیگران را و خود ز خود غافل؟
هوش مصنوعی: چقدر باید به این کارهای بی‌فایده ادامه دهیم؟ ما و دیگران هر دو از خودمان غافل شده‌ایم.
تا تو در خویشتن نظر نکنی
وانگه از خویشتن گذر نکنی
هوش مصنوعی: تا وقتی که به درون خود نگاه نکنی و از آنچه هستی عبور نکنی، نمی‌توانی تغییر کنی یا به شناخت بهتری از خود برسی.
نرسانی نظر به عین کمال
نشناسی فراق را ز وصال
هوش مصنوعی: اگر به کمال دست نرسی، نمی‌توانی زیبایی فراق را از وصال تشخیص دهی.
ایزد آخر نیافریدت تن
همه از بهر خوردن و خفتن
هوش مصنوعی: خداوند تو را تنها برای خوردن و خوابیدن نیافریده است.
اندرین صورت ضعیف اساس
جان معنی است، سعی کن، بشناس
هوش مصنوعی: در این حالت، اساس وجود انسان به معنای زندگی است. تلاش کن و آن را بشناس.
تا کی، ای همچو گاو سر در پیش
طعمه‌ای گرگ نفس را چون میش؟
هوش مصنوعی: تا کی باید مانند گوسفندی بی‌خبر و آرام در برابر خطرات زندگی بی‌حرکت بمانی؟ آیا نباید کمی هوشیارتر و شجاع‌تر باشی تا از دست اجتناب‌ناپذیر مشکلات و دشمنان فرار کنی؟
تن تو خاک تیره را شد فرش
دل و جان تو تاج و قبهٔ عرش
هوش مصنوعی: بدن تو به مانند فرشی از خاک تاریک است، اما دل و جان تو همچون تاج و گنبد آسمان با شکوه و عظمت هستند.
صورتی را، که جان معنی هست
منجنیق اجل اگر بشکست
هوش مصنوعی: اگر صورت زیبایی که نشان‌دهنده جان و معناست، بمیرند و در آغوش مرگ بیفتد.
مغز او را ز پوست به بیند
باز گشتن به دوست به بیند
هوش مصنوعی: وقتی فکر او از ظواهر به عمق مطلب برگردد، می‌تواند به ارزش دوستی و ارتباط با دیگران پی ببرد.
ای که غافل ز حال خود شده‌ای
چون بدانجا روی که آمده‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال خود غافلی، وقتی به حقیقت و مقصد خود بروی، متوجه خواهی شد که به کجا آمده‌ای.
از تو آخر بپرسد ایزد پاک
گوید: ای جرم کردهٔ ناپاک
هوش مصنوعی: در نهایت خداوند از تو بازخواست خواهد کرد و خواهد گفت: ای کسی که مرتکب گناه شده‌ای.
کرده بودی به مردمی دعوی
حاصلت کو ز صورت و معنی؟
هوش مصنوعی: تو به جمعی از مردم ادعایی کرده بودی، حالا کجا است دستاورد تو از نظر ظاهری و باطنی؟
روزی اندر سراچهٔ شاهی
کار ناکرده مزد می‌خواهی؟
هوش مصنوعی: یک روز در قصر شاهانه، بدون اینکه کاری انجام داده باشی، توقع دستمزد داری؟
هر که دل در امور سفلی بست
به بلاهای جاودان پیوست
هوش مصنوعی: هر کس دل خود را به مسائل دنیوی و چیزهای پست مشغول کند، به بدبختی‌ها و مشکلاتی دائمی دچار می‌شود.
هر دلی کو هوای دنیا خواست
در تن افزود، لیک از جان کاست
هوش مصنوعی: هر کسی که تنها برای دنیا و خوشی‌های آن آرزو کند، به بدن خود چیزهایی اضافه می‌کند، اما از ارزش و عمق وجودش می‌کاهد.
هر که در ملک جان امین نبود
خازن نقد ماء و طین نبود
هوش مصنوعی: هر کسی که در حاکمیت روح و جان قابل اعتماد نباشد، نمی‌تواند نگهبان ثروت و منابع مادی باشد.
گوهری پیش مفلسی ننهند
این بلندی به هر کسی ندهند
هوش مصنوعی: جواهر را در اختیار افراد بی‌خبر و تهیدست قرار نمی‌دهند و ارزش‌های والای زندگی را به هر کسی نمی‌بخشند.
عاشقان راست این مقام، آری
عاشقان را سزد چنین کاری
هوش مصنوعی: عاشقان به این جایگاه شایسته‌اند و این نوع رفتار برای آن‌ها مناسب است.